ماجرای چه بود؟ 🔹من هفته‌اي ۳ بار و گاه تمام روزهاي هفته به سفارت در مي رفتم و از آنها پاكت‌هاي سياه رنگي مي‌گرفتم كه حاوي اطلاعات ماهواره‌اي از آخرين تحولات جبهه ايران بود 🔹اين عكس‌ها و اطلاعات به گونه‌اي بود كه ما به راحتي مي‌توانستيم تصاوير سربازاني را كه در پادگان‌هاي ايران در حال آموزش هستند ببينيم. حتي كساني كه در رژه، دست و پايشان را‌ اشتباه حركت مي‌دادند، معلوم بودند. 🔹ما كارخانه‌هاي سيمان ايران را مي‌ديديم و حتي مقدار كيسه‌هايي كه روي كاميون‌ها قرار داشت، قابل شمارش بود. برگرفته ازکتاب خاطرات رئیس سازمان اطلاعاتی رژیم بعث کمک های اطلاعاتی و ماهواره ای آمریکا به رژیم بعثی اونقدر زیاده که در بخش دیگری از همین کتاب وقتی به تشریح وضعیت شب ۴ در لشکر بعثی میپردازه، میگه «آنقدر از زمان و مکان عملیات نیروهای ایرانی مطمئن بودم که برای رهایی از اضطراب با دفتر شعبه اطلاعاتیم تماس گرفتم و گفتم آرایشگاه را آماده کنند چون به نظرم موهایم بلندتر از حد معمول شده بود!» 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani