من خسته چون ندارم، نفسی قرار بی‌تو به کدام دل صبوری، کنم ای نگار بی‌تو اگرم به سوی دوزخ، ببرند باز خوش خوش بروم ولی به جنت، نکنم گذار بی‌تو نفسی به بوی وصلت، زدنم بِه‌ست جانا که چنین بماند عمری، من دل‌فگار بی‌ تو