🦋🦋 به قلم مامان گفت امیر چرا گلدون و گذاشتی اونجا بگذار توی اتاقش . نگاه جدی ایی به امیر انداختم و با پرویی گفتم حالا که چی؟ چهره امیر متعجب شدو من ادامه دادم الان با شرمنده کردن من ، و خجالت زده شدنم مشکلت حل میشه؟ در چهره امیر تعجب شدت یافت و من ادامه دادم باشه، تو راستگو، باشه تو زرنگ و من احمق امیر ابرویی بالا دادو گفت چقدر تو پررویی عاطفه من پروام ؟ الان که همه چیز طوری شده که تو میخوای. بازم من پروأم؟ تو بالا و پایین نمیپریدی که امیر،داره دروغ میگه، مست بوده حالیش نبوده، معلوم نیست کجا انداختش اومده پاچه من میگیره. ایستادم وگفتم خیلی خوب ، الان دیگه این مسئله تموم شده، تو یه گوشی نو و بهتر داری و به تمام خواسته هات رسیدی. اره من گوشی تورو بردلشتم، خوب کاری کردم که برداشتم، دوست داشتم، الان اون بالا کلا متعلق بتوإ، دزد و دست کج هم همسایه مامان و بابا شده. مامان جلو امدو گفت چتونه شما دوتا مثل سگ و گربه میپرید بهم دیگه. امیر نگاهی به مامان انداخت و رو به من گفت ببخشید که تو گوشی من برداشتی، من معذرت میخوام. مامان گفت این جریان گوشی بین شما دوتا هنوز تموم نشده؟ روبه مامان گفتم نمیدونم والا از امیر جونت بپرس. امیر خندیدو رو به من گفت تو خیلی رو داری عاطفه سپس خم شد گوشی اش را از زیر خاک بیرون کشیدو گفت یادته اونشب من میگفتم گوشی منو این برداشته؟ میگفت امیر مسته یادش نیست گوشیشو کجا گم کرده میاندازه تقصیر من روبه امیر،ادامه گفتم خیلی خوب، اونشب هم من مست بودم خوبه؟ اصلا هرچی اتفاق بد توی این خونه میفته گردن من راضی میشی؟ صدای زنگ ایفن بلند شد. مامان درحالی که به سمت ایفن میرفت گفت امیرجان اون گلدون و بردار ببر بگذار تو اتاق عاطفه. نگاهم به امیر گره خرد پوزخندی زدو گفت خدایی دمت گرم خیلی چیزها الان ازت یاد گرفتم. گردن نگرفتن تو سخت ترین شرایط، پنهان کردن یه چیز تو یه جایی که عقل جن بهش نرسه و یه پرویی بزرگ، بازی کردن با کلمات و در رفتن از زیر اشتباهاتت. نفسم را حبس کردم وگفتم اما تو هیچی نداری که کسی بخواد ازت یاد بگیره، از تو فقط ضعیف کشی و نامردی و وحشی بازی میشه یاد گرفت. مامان بلند گفت بسه دیگه شهروز داره میاد داخل ۸۶ https://eitaa.com/reyhane11/1534 پارت اول رمان 👆👆 ❤️ جمعه ها پارت نداریم ❤️ 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺