7.55M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
مثل آن چایی که می چسبد به سرما بیشتر با همه گرمیم... با دل های تنها بیشتر😢 درد را با جان پذیراییم و با غم ها خوشیم قالی کرمان که باشی می خوری پا بیشتر هر شب عمرم به یادت اشک می ریزم ولی بعد حافظ خوانی شب های یلدا بیشتر رفته ای ... اما گذشت عمر تاثیری نداشت من که دلتنگ توام امروز ... فردا بیشتر زندگی تلخ است از وقتی که رفتی تلخ تر بغض جانکاه است هنگام تماشا بیشتر هیچ کس از عشق سوغاتی به جز دوری ندید هر قدر یعقوب تنها شد؛ زلیخا بیشتر بر بخار پنجره یک شب نوشتی :"عاشقم" خون شد انگشتم بر آجر حک کنم : ما بیشتر...💔 ☕️