امشب به لطف الهی در محل خانه موزه مهمان سفره ی با کرامت شهید خوش نام بودیم ، چه صفایی هم داشت ، عطر بهشت پیچیده بود تو کل فضا ،
واقعا که خانمهای محترمه سنگ تموم گذاشته بودن دست مریزاد ، دخترای گل واسه شهید خواهری کردن ، آفرین ،
خدا قوت فرمانده ،
(هادی آقا خسته نباشی
علی آقا پیری مآجور باشی)
همه اومده بودن ، دخترا و پسرای دانشجو و دانش آموز ، همسایه ها ، گل سر سبد محفل هم خانواده ی معظم شاهد بودن که چه با صفا هم آومده بودن ، تمثال شهداشونم دستشون بود .
کربلایی حسین مصری هم دکلمه خوند هم زیارت عاشورا زمزمه کرد ، هم قصیده خوند، هم مجری بود.
کربلایی رضا ظفرمند هم که غوغا کرد مثل همیشه ،
اما محفل یه سری غایب بزرگم داشت ،جای پیشکسوتای جنگ و جهاد و رزمندگان و ایثارگران بد جور خالی بود و تو چشم میومد ، بالاخره پیچ و خم زندگی و روز مرگی و درس و بحث و کلاس و کار و مغازه و باغ و از این دلمشغولی ها هست دیگه ، ولی هر چی بود خیلی با حال بود ،
شهید میزبانم فقط ۱۸ سال سن داشت و بدون شک اصلا آلوده به ذخارف دنیا و پلیدیهای اون نشده بود و " امامزاد ه ی عشق و ایثار" بود ، انشالله که خودش شفیع همه بشه و شرمنده شهداء نباشیم،