اگر بخوام یه تعریف تجربی از مسئولیت فرهنگی تحویل تون بدم اینه: مجموعه ای از افکار، گفتار و رفتار که در راستای احیای فرهنگ با خونِ دل عجین است!
وقتی یکی سفره دلشو پهن میکنه سعی میکنم گوش شم و بعدِ درک متقابل، راهکار بدم و نهایت آب پاکی بریزم روی دستشُ بگم: اگر همه راه ها رو رفتی و نتیجه نداد تو وظیفه تُ همچنان انجام بده و یقین کن خدا، خدایی کردن شو بلده! رفقایی که با من دَمخورند این کلامُ از من زیاد می شنوند.. "خدا خدایی کردن شو بلده"
اینکه بعضی از همکاران از حقِ نفس و خونواده شون میگذرند و خودشونو وقفِ کار میکنند کار درستی نیست و باید در محکمه عدل الهی پاسخگو باشند! ورای این پیش میاد در یک موقعیتی قرار بگیری که مجبور شی برای رسیدن به هدفت جای ۵ نفرم کار کنی و این برای خودِمن خیلی پیش اومده!
در مجموعه ما همدلی بین نیروها و مسئولین موج میزنه اما اختلاف نظر هم داریم و گاهی اختلافِ با گپِ که باعثِ رشدِ مدرسه میشه. اما اینم ببینید یه بخشی از کارها درون سازمانی نیست و مربوط میشه به مثلا مسئولین استانی، کشوری و... که اگر خون به دل نشم کَانَّه کارفرهنگی نکردم.😁
یه چیز ازم به یادگار داشته باشید، بعد از هدف گزاری در زندگی (حالا اون هدف مقدس هرچی میخواد باشه)، سعی کن در برابر موانع، سِر شی و تمرین کن برای این سِر شدن، حرص نخوردن، سکوت کردن، فراموش کردن، به دِل نگرفتن، تکرار نکردن و...
اگر در برابر مشکلات سِر شدی، به هدفت میرسی و الا بعدِ کلنجار رفتن با موانع، هدفت برات سِر میشه و از چشمِت می افته. درست مثل این خواهرمون!
بعدشم شما دوره می بینین که فعال فرهنگی بشین نه صرفا خونه نشین!👊