مطمئنم که بچهها اون روزا رو خوب یادشونه
روزایی که با تعداد کم، رگای کوچیکمون رو تو آغوشمون میبردیم جلو
توی حسینیه یکی از دوستان مشغول کار شدیم. دورتا دور دیوارها اسم چهارده معصوم بود. یکجا نشستیم انارها رو چیدیم و شروع به کار کردیم...
باید به انارها کارت مخصوصمون رو وصل میکردیم
اخه قرار بود این انارها سر هر سفره یلدایی که میره یاد اماممون رو با خودش ببره
مجبور شدیم با سوزن کارتها رو وصل کنیم
چقدر استرس داشتیم از اینکه مردم شایعه جدید اون روزها رو باور کنن و فکر کن سوزن ها آغشته به ایدزه🤦🏻♀
کلی سر همین موضوع گفتیم و خندیدیم
راستی آخر وقت وقتی که کمرهامون دیگه صاف نمیشد از بس نشسته بودیم به خودمون اومدیم و دیدیم بین همه اسامی دیوارهای حسینیه زیر اسم *بقیه الله* کارمون رو شروع کردیم...
@rogaa