سیاه پوشِ مادر
مادر، نظاره کن که چگونه دیوار به دیوار، گلدسته به گلدسته،ت صحن به صحنِ حرم پسرت سیاه پوشِ رخ نیلگون توست.
یاس کبود مدینه، بهار رو به خزان نشستهی علی(ع)، این روزهای رنگ غروب گرفتهی غربت، که کسی بالای مزارت روضهی بغض حسنت (ع) و بُهت نگاه ِ کودکانهی حسین(ع)، آن دم که چادرت را سر تا پا خاک گرفته دید، نمیخواند، ببین که چطور از در و دیوار حریم غریب ثامن، لحن محزون تلاوت ابوتراب وقتی که بالای پیکرت رسید به :«يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة ارْجِعِي إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً» پیچیده است در گوش هر زائری که برای عرض تسلیت خدمت امامش رسیده، دست گذاشته روی سینهی داغ دیده اش، دانه دانه بغض یتیمی از چشمانش میبارد و زیر لب زمزمه دارد:« بی مادریم، بماند بقیهاش»
@roghaiiehkhoor