سلامی به پهنای دریا که وسعتش تمام مهربانی ها را در بر میگیرد... سلامی به نازکی گل که لطافت وجود لطیفان را میرساند. نیمه شعبان بود و ولادت اقا امام زمان عج همه جا غرق شور و شوق بود برای ولادت این اقای بزرگ که همه منتظر ظهورشن و واسه اومدنش بی تاب ازقبل قرار گذاشته بودیم که نیمه شعبان ایستگاه صلواتی داشته باشیم ازصبح هیئت رقیه خاتون بودیم و کمک میکردیم تو اماده کردن اش شعله مون حال و هوای عجیبی بود همه مشغول یه کاری بودن یکی داشت وسایل رو حاضر میکردچند نفر پای دیگ اش چند نفرم مشغول اماده کردن تزئینات دم در بوی اش و زعفران وگلابش ادمو سر مست میکرد و دلمون اب میکرد واسه اینکه ازش بخوریم تا کارا تموم شه بالا تو هیت مولودی گذاشته بودیم و دست میزدیم دیدن شادی بچه ها بهترین حس وحال دنیاس نزدیک های ظهر بود که کارا تموم شد و اش مونم اماده برای پخش هوای سرد و اش داغ اوممممم خیلی خوب بود بچه هام همکاری میکردن کاسه های اش رو با عشق تو سینی ها میچیدن و میبردن بیرون پخش میکردن به هرکسی که اش میدادن ذوق میکردن و کاسه های اش شون که تموم میشد عجله داشتن واسه بردن سینی بعدی خلاصه که خیلی خوب بود فقط جای خانم جاویدمون و بقیه اونایی که نبودن خالی بود اگه بودن شادیمون کامل میشد