(عذر خواهی میکنم که مطلب قبل از ویرایش اشتباهی ارسال شد. دوباره بازنویسی میکنم.)
اولا از ارسال جواب و پاسخ ایشان از شما تشکر میکنم.
ثانیا این نکات قابل ذکر است:
1. غرض بنده این بود که از الفاظ مناسب استفاده شود. اگر مطابق جوابیه ایشان نظام ریاست جمهوری طاغوتی نیست, پس نباید ادعاشود ولایی نیست. عده ای به این مطلب دامن زده اند که باید حکومت اسلامی ایجاد شود و جمهوری اسلامی حکومت اسلامی نیست. این درست نیست. نظام فعلی ولایی است, مصداق حکومت اسلامی است, و همان طور که در جوابیه نویسنده بدرستی ذکر شد, طاغوتی نیست.
2. در جوابیه اول ایشان آمده است رییس جمهور را مجلس عزل میکند نه رهبری. این خلاف نص قانون اساسی است. مجلس عدم کفایت وی را اعلام میکند نه اینکه عزل کند (بند2 ماده89) و عزل از اختیارات رهبر است(بند10 ماده110). همچنین اگر رییس جمهور استعفا دهد, باید رهبر بپذیرد(اصل130). نتیجه اینکه قانونا مشروعیت ریاست جمهوری هم حدوثا و هم بقاء به حکم و نظر رهبری منوط است.
3. بر خلاف نظر نویسنده, نقش رهبری نسبت به رییس جمهور صرفا توصیه نیست به این دلیل که:
اولا اصل122 میگوید:"رییس جمهور در برابر ملت و رهبر و مجلس شورای اسلامی مسوول است. " اما نحوه تحقق و اعمال مسوولیت چگونه است؟ فعلا نسبت به رهبری بحث میکنیم(در مورد مردم روشن است که مردم نمیتوانند عزل کند یا استیضاح نمایند. پس جای ب ح ث هست که وقتی قانون میگوید ر ی ی س جمهور در برابر مردم م س و و ل است, تحققش و نحوه اعمال یا بگوییم بازخواست مردمی و... چگونه است. این بماند. فعلا در مورد نحوه مسوولیت در برابر رهبری بحث میکنیم.)اگر در نزاع معروف بین حقوق دانان سیاسی, اختیارات رهبری را محدود به اصل110 ندانیم و بگوییم ولایت فقیه مطلقه است ( به دلیل اصل57و عدم تقیدآن به اصلا110 بلکه به دلیل عدم امکان چنین تقییدی به دلیل مشروعیت ولایت مطلقه به ضمیمه اصل چهارم ق. ا. که از آ ن استفاده میشود نمیتوان حتی قانون اساسی را جوری تفسیر کرد که خلاف شرع باشد) و رهبر می تواند فراتر از اصلا110 هم عمل کند (که عملا در زمان امام راحل هم همین طور بود)در این صورت قانونا ولی فقیه حاکم و رییس جمهور موظف به اجرای خواسته های او است. حتی رهبر طبق این بیان, قانونا میتوانند رییس جمهور را بدون اینکه منتظر اعلام نظر مجلس باشد, عزل هم بکنند. (این پاسخ, مبنایی است )
ثانیا وقتی مطابق اصل110 یکی از اختیارات یا وظایف رهبر, تعیین سیاستهای کلی نظام است, میپرسیم:این سیاستها برای ابلاغ و الزام به اجرا است, یا صرفا توصیه به اجرا؟ قطعا الزام آور است. پس میتوان نتیجه گرفت رهبر لااقل در مواردی الزام میکند و کارش فقط توصیه نیست.
اما نسبت به نظام پارلمانی هم باید به امور مختلفی توجه کنیم, از جمله اینکه همان مشکلی که در نظام ریاست جمهوری فعلی داریم شاید در نظام پارلمانی هم باید. ما سابقه سرکشی مجلس ششم از اسلام و رهبری را داریم. ما نوعا با مجالسی روبرو هستیم با نمایندگان کن سواد در حوزه های تخصصی. نمایندگان غالبا به کانونهای قدرت وصل هستند. و معایب متعدد دیگر. بعلاوه اینکه مشارکت عمومی هر چه مستقیما باشد, فواید دیگری هم دارد و این در نظام انتخاب رییس جمهور به رای مردم وجود پیدا میکند و در نظام پارلمانی حضور مردم کم رنگ میشود. عرض بنده این است که خیلی نمیتوان قاطعانه نظر داد که مشکلات فعلی با نظام پارلمانی برطرف میشود.