پدر من یک نجار است. او هر روز تنهایی هایش را به لولای پنجره هایش میدوزد! درب هایش را به امید آمدن مهمان میسازد و غصه هایش را در قفسه های چوبی آشپزخانه قایم میکند تا مادرم آن ها را پیدا کند و بهانه ی چایی هل دار غروبشان جور شود... پدر من خدا نیست اما در و تخته ی زندگیمان را جور میکند! ✍عاطفه‌ارزاني ╭─────────╮ 🌼 @roman_ziba 🌼 ╰─────────╯