ادامه قسمت
#صد_وشانزده 👇
ــ آره... صدام گرفته مامان...
ــ مواظب خودت باش عزیزم!😊
ــ چشم مامان!☺️
ــ به شهاب و مریم هم، سالم برسون.
ــ باشه
ــ خداحافظ عزیزم!😊👋
ــ خداحافظ!
شهاب، تلفن را از دست مهیا گرفت.
صدای مریم از پشت در به گوش رسید.
ــ بچه ها، بیاید شام!😵😋
شهاب به مهیا کمک کرد، تا از روی تخت بلند شود.
ــ بیا! بریم شام بخوریم.
مهیا، به شهاب نگاهی انداخت؛
و خدا را شکر کرد؛ که شهاب را در کنار خودش داشت...
🍃ادامہ دارد....
#نـویسـنده_فـاطمہ_امـیرے
📚
@romankademazhabe