🌸🍃﷽🌸🍃 ✋یاد خدا در مقابل دشمن 🔺هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به جنگ (محارب و بنی انمار) می‌رفت، سپاه اسلام دستور حضرت توقف کرد. پیامبر برای قضای حاجت دور از لشگریان به گوشه ای رفت. در همان حال باران شروع به آمدن کرد و همانند سیل آب جاری و راه برگشت بین پیامبر و لشگر فاصله شد. 🔺حضرت در زیر درختی نشست، در این هنگام (حویرث بن الحارث) حضرت را مشاهده نمود و به یارانش گفت: این مرد محمد است که از یارانش دور افتاده، خدا مرا بکشد اگر او را نکشم! 🔺بطرف حضرت آمد و شمشیر کشید و حمله کرد و گفت: چه کسی می‌تواند ترا از دست من نجات دهد؟ فرمود: خدا و 👈در زیر لب این دعا را خواندند، خداوندا مرا از شر حویرث از هر طریقی تو می‌خواهی برهان ) 🔺همینکه حویرث خواست شمشیر فرود آورد، فرشته ای بر کتف او زد و به زمین افتاد و شمشیر از دستش رها شد و پیامبر آن را برداشت و فرمود: چه کسی ترا از دست من رهائی می‌بخشد؟ گفت: هیچکس 🔺، فرمود: ایمان بیاور تا شمشیرت را بدهم! عرض کرد: ایمان نمی‌آورم ولی پیمان می‌بندم که با تو و پیروانت جنگ نکنم و کسی را علیه تو کمک ننمایم. 🔺پیامبر شمشیر را به او داد؛ و حویرث گفت: سوگند که تو از من بهتری. @rooshanfekr