کاش برگردیم به قدیما به روزهای
پاک وبی ریای کودکی....
به زمان هایی که وقتی صبح اولین روز زمستان از خواب بیدار میشدیم
کفشامون زیر برف انبوه. گم شده بود
هوا سرد وسفید ومرطوب بود
کم کم افتاب پخش میشد
صدای چک چک آب از ناودون پشت بام کاهگلی؛
طبیعی ترین وگیراترین موسیقی ابتدای روز همه بود....
اونروزا دیگه پنیر و کره توسفره برامون شکلک🤪
درنمیاورد .......
یه کاسه پر از شیره انگور بود و یه ظرف حلوا و گاهی مختصری حلیم داغ
یا سمنو و نون شیری. ...
چای خیلی طرفدار داشت
همه ی اینا روی کرسی یا کنار بخاری هیزمی. ...میخوردیم
چکمه هامون هر صبح کلی انتظارمونو میکشیدن بریم سراغشون کنار بخاری گرمشون کنیم
چه فازی میداد اون گرمای چکمه ها....
بعدم حمله به سوی برفا به سمت کوچه. پس کوچه ها ...
سرسره بازی و ادم برفی
سلامتی بود
زیبایی بود
اما ازاین بین دستای پینه بسته بابا از همه مهربانتر بود...
@rooyannews