فریاد آزادی یک زن پشت دیوار اشرف
🔻سرهنگ ثریا ماجرای خانوادههایی است که میخواهند فرزندانشان را از اردوگاه یک گروه فاشیستی به نام مجاهدین خلق نجات دهند و به هر دری میزنند اما نمیتوانند. آنها هم مرتب فهرست تنظیم میکنند و از هر تلاشی فرونمیگذارند ولی مانع اصلیشان جو عجیبی است که مریم و مسعود رجوی ایجاد کردهاند. جوی که فرزندان این آدمهای چشمانتظار را به کلی مسخ کرده است. این فیلم ترکیبی از ژانر درام و ژانر فاجعه Disasterاست که از این جهت بسیار با فهرست شیندلر و فیلمهایی مثل آن شباهت دارد.
🔻ساختار فیلم فراتر از توقعات معمول نسبت به یک فیلماولی است. میزانسنها درخشان است و جزئیات داستانی دقیق و حساب شدهاند. غافلگیریهای فیلم معنادار هستند و لحظات احساسی و تاثیرگذار آن سر از شعارزدگی درنمیآورند. این همه دقت از یک فیلماولی قابل تحسین است و زن بودن کارگردان با توجه به محیط خشنی که روایت در آن انجام میشود، در نوع خودش قابل توجه به نظر میرسد. با این همه باید پرسید دیدن این فیلم چه لذتی دارد و تماشای مداوم رنج چرا باید جذاب باشد؟
🔻 کاری که فیلم میکند این است که مخاطبش را به فکر فرو میبرد. وقتی با گروهکی مثل مجاهدینخلق طرف میشویم، ابتداییترین برخورد این است که فقط لعنتشان کنیم یا بترسیم یا پر از حس تنفر شویم. حتی عمده مخالفان جمهوری اسلامی هم همین کار را با مجاهدینخلق میکنند. این گروهک، چندشآورترین نامی است که در تاریخ چند هزار ساله ایران پدید آمده است. با این همه عدهای هستند که سالهاست بهعنوان خدمه همین گروه نفرتانگیز مشغول فعالیت هستند. چنین افرادی واقعا عجیب و خاص هستند.
🔻از خودمان میپرسیم آنها را چه میشود که اینطور مسخ شدهاند و جابهجا نمیشوند؟ با سرهنگ ثریا قرار است درون این پرسش غوطهور شویم و دایره محالات را وسیعتر کنیم تا وجود چیز عجیبی به اسم سمپاتهای مجاهدینخلق هم در آن جا بگیرد. این روایتی است از نزاع میان زندگی حقیقی و طبیعی با زندگی در حباب.
🔻فیلم خانم لیلی عاج بدون اینکه وارد کمپ اشرف شود، نشان میدهد مهمترین ابزار مریم و مسعود برای به بند کشیدن این همه آدم، دیکتاتوری جو است. آنها معمولا جوی میسازند که هر کس به گوشه ذهنش کوچکترین سوال یا اشکالی رسید، در خود احساس گناه کند. در حوادث چند ماه اخیر، آنها این تکنیک جنگ روانی را بر سر کل جامعه ایران هم آوار کردند و از این جهت شاید بشود تا حدودی لمس کرد که در داخل جاهایی مثل اشرف یا تیرانا چه میگذرد.
🔻اگر ببینیم بر سر جغرافیای بزرگی مثل ایران چه جو سنگینی افتاده، این را هم میتوانیم تصور کنیم که در محیط کوچک و قابل کنترلتری مثل اشرف یا تیرانا چطور میشود بر تعداد محدودی از افراد سایه یک جو سنگین را پهن کرد. وقتی در جغرافیای بسیار بزرگتری مثل کل جامعه ایران، چنین جوی ایجاد شده که در آن اگر کسی به یک میهمانی، کنسرت، تماشای تئاتر یا جشنواره فیلم برود، باید احساس گناه کند، چطور در یک اردوگاه کوچک نشود سایه چنین جوی را گستراند؟
🔻فیلم سرهنگ ثریا موقعیتی ایجاد کرده که بین زندگی عادی و طبیعی از یک طرف و این وضعیت استثنایی و عجیب از طرف دیگر نزاعی نفسگیر برقرار شده است. اینجا دیگر جای رواداری و مسامحه نیست و یکی از طرفین ماجرا باید دیگری را نابود کند. نه اینکه فرد به فرد این طرفیها، تکتک آدمهای آن طرف را بکشند، اما لااقل یکی از این دو وضعیت باید متلاشی شود. یا زندگی در شهر و روستاهای ایران باید باقی بماند یا پادگان اشرف. یا هنجارهای اجتماعی باید باقی بمانند یا مسخ شدگی.
🔻مادرانی پشت میلهها و سیمخاردارهای اردوگاه آمدهاند که فرزندانشان را میخواهند و فرزندانی در آنسوی میلهها و سیمخاردارها هستند که از ترس برچسب خوردن بابت خیانت و وادادگی، حتی مادر خود را طرد میکنند. موقعیت پیچیده و حساسی که خانم کارگردان ایجاد کرده، باب بحثهای بسیاری را باز میکند که همه عمیق و راهگشا هستند. داخل پادگان اشرف انسانهای مسخشده و بردهشدهای هستند که در برابر آزادی خودشان هم مقاومت میکنند و این طرف میلهها، در پس سیمخاردارها و بیرون از کمپ اشرف، زن، زندگی و آزادی به نزاع با این مسخشدگی میآیند.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#روشنا_استان_صفهان
#شبکه_روشنگران_فرهنگی
#جهاد_تبیین
#امید_آفرینی
#عملیات_روانی
#رسانه_قوی
#سبک_زندگی_اسلامی_ایرانی
#فجر_۴۴
💠
#روشنا_استان_اصفهان
https://eitaa.com/roshana_esfahan