یک شهیدی بود که نذر کرده بود روزهای دو شنبه و پنج شنبه را روزه میگرفت تا شهید بشود ، وقتی روز ها گرمش میشد او نمیدانم تشنه ی آب میشد یا تشنه ی شهادت ، یا وقتی وقت افطار آب را بعد از تشنگی میخورد او تشنگی شهادت را فهمیده بود و قتی تشنگی را فهمیده بود او آب را فهمیده بود مایع زندگی را فهمیده بود وقتی آب تبدیل به خون رگش میشد انگار خونش تشنه ی شهادت میشد وقتی اورا بایاد تشنگی امام حسین ع به جاده ی رگهای تن میریخت خون او آخر در رگ جاده ریخت وقتی کمین خورد خاک آنجا تشنه ی خون او بود چون آوینی گفت هرجا بدن پاره پاره ی تو به زمین بیفتد آنجا کربلاست و چون آنجا کربلا ست وکربلا همیشه تشنه است ، تشنه ی خون تو @onsbashahadatchoemamali