🔮🍃 خداناباوران باید علم دین را بپذیرند.
📌LEADER 11 April 2017
🔹"باور شناسان" اکنون در حال آشکار کردن چگونگی کارکرد دین هستند. تحقیر و کوچک شمردن کار آن ها کمکی به سکولاریست ها نمی کند اما شاید از آن چیزی بیاموزند.
🔹تنها بیش از یک دهه از جنجالی آفرین داوکینز با کتاب "پندار خدا" می گذرد. این کتاب اغلب جهان را با اصطلاحا خداناباوری جدید آشنا کرد - رد زورمندانه دین بر اساس این پیش فرض که ماتریالیسم علمی تبیینی والاتر از جهان ارائه می کند، در حالی که دین تاثیری مخرب بر جامعه دارد ، یک میم بیمار گونه که در ذهن کودکان بی دفاع کاشته شده.
🔹گرچه اثری پر خواننده بوده و تاثیری رهایی بخش برای بسیاری از خداناباوران منزوی بوده، پندار خدا عمدتا رشته ای جدید از واکاوی علمی را که تقریبا همزمان با انتشار آن ظهور یافت از قلم انداخته است. آن افرادی که روی "علم دین" کار می کنند - ترکیبی از روان شناسان، انسان شناسان و دانشمندان علوم اعصاب - دین را به عنوان یک فرآورده جانبی از شناخت عادی تبیین می کنند. آن ها استدلال می کنند به لطف فرگشت، ذهن جستجوگر تبیین ما، ایده های دینی را شهودا جذاب می یابد و آن ها را مانند ماهی گرسنه ای که قلاب ماهی گیری را قورت می دهد، می بلعد.
🔹برای بسیاری از پیروان خداناباوری جدید، این امر فرق چندانی با ارتداد نداشت! آن ها این علم را تحت عنوان "سازش کاری" تقبیح کردند - یعنی تلاشی غیر منطقی و غالبا زیان بار برای این گونه وانمود کردن که دین می تواند هنوز هم با وجود حکمرانی علم نقشی ایفا کند. نگران این نباشید که نظریه فرآورده جانبی شناخت بودن، مستلزم آن است که باور های دینی صادق باشند - اصلا چنین نیست. همچنین، ادعا نمی کند دین و ماتریالیسم علمی سازگار اند. صرفا تلاشی است برای کاوش باورمندی و ناباوری دینی با استفاده از ابزار علم به جای نطق و لفاظی.
🔹به هر حال خداناباوران علیه این علم حمله کردند. از جنبه مجادله عمومی پیرامون نقش دقیق دین در جامعه، این یک اشتباه بوده است. این امر تا جای ممکن موجب بیگانگی مردم شد، خداناباوران جدید را در مجادلات تغییر یافته و دو قطبی به سخنرانی های خود وانهاد و افراد میانه رو از هر دو طیف سکولار و مذهبی را از شرکت در این مباحث به کلی بازداشت.
🔹شاید زیان بار تر از همه، تغذیه این ایده ترویج یافته باشد: که خداناباوری یک نظام اعتقادی است که طرفدارانش می توانند به کوری و جزم اندیشی سایرین باشند. به عبارت دیگر، "تنها یک دین دیگر است".
🔹در نگاه نخست این امر تمام فریبندگی لازم را برای یک رقابت طعنه آمیز دارد: تو بو میدی. نه، خودت بو میدی. اما به عنوان یک ابزار لفاظی به شدت موثر است. آلوده ساختن خداناباوران مبارز با سلاح خودشان، ادعا هایشان را مبنی بر داشتن زمینه ای از افکار متعالی ریشه کن می کند و هنگامی که نوبت به برخی از خداناباوران جدید می رسد، رنگی از حقیقت دارد. اما آیا این امر درباره تمام بی خدایان صادق است؟
🔹بار دیگر، آن هایی که به علم حقیقی می پردازند پاسخ می دهند. علم خداناباوری، که توسط همان دانشمندان علم دین عرضه شده، می گوید که خداناباوری واقعا دینی دیگر نیست بلکه چیزی بسیار متفاوت است - گرچه نه به دلایلی که ممکن است فکر کنید. شکی نیست خداناباوران خواهند گفت "این را از قبل می دانستیم"؛ اما شاید در آن با افرادی که تحت عنوان متکلم و مدافع دین نادیده می گرفتند، زمینه ای مشترک بیابند.
🔹شاید هم نه. علم دین عناصر محوری خداناباوری جدید را به چالش می کشد: برای مثال، این باور که دین سراسر به بدبختی و مشقت می انجامد. باور شناسان می گویند که دین "چسبی اجتماعی" بوده که جوامع نخستین را کنار یکدیگر نگه می داشته است. این بدان معنا نیست که امروزه نیز لازم است دین همان نقش را ایفا کند. بلکه صرفا نادیده گرفتن عمده قدرت آن، مرجعیت دین را منسوخ نمی کند یا کمکی به سکولار ها نمی کند. و این که با توجه به خیزش دین در امور جهانی، دین چیزی بیشتر از درگیری لفظی بر سر یک قمار است.
🇬🇧سایت علمی نیوساینتیست (2017)
🌐
https://www.newscientist.com/article/mg23431213-700-holier-than-thou/
➖➖➖➖➖➖
🎓 محقق : B.U.D.A
@Zandiq_IQ7
@Feraghvaadyan