"بِنَفْسِی أَنْتَ مِنْ مُغَیَّبٍ لَمْ یَخْلُ مِنَّا ...."
"جانم فدایت، تو پنهان شدهای هستی که از میان ما بیرون نیستی...."
من به غم واندوه گرفتار شدهام، روزگاری است که تو از دیدهها پنهان هستی و من به تو دسترسی ندارم، سختیها بر من هجوم میآورد، پس اکنون با خدا راز و نیاز میکنم و از او میخواهم با ظهور تو، غم از دلم بزداید، او خدایی است که برطرفکنندهی غمها و اندوهها میباشد، او دادخواه مظلومان و درماندگان است، او خدای دنیا وآخرت است.
من بندهی ضعیف او هستم که به بلای دوری از تو که امام من هستی گرفتار شدهام، از او میخواهم تا روزگار ظهور تو را برساند و من بتوانم تو را ببینم. خدای من قادر است و بر هر کاری تواناست.
فقط اوست که میتواند با ظهور تو، غم و اندوه مرا پایان دهد و این آتش فراق را با دیدار تو خاموش کند. او خدایی است که بر همهی جهان قدرت دارد و هیچ چیز مانع ارادهی او نمیشود. او خدایی است که بازگشت همه به سوی اوست و پایان هر کاری به دست اوست.