🌹🌹تفکر
فقیری پسری کم سن و سال داشت.
روزی به او گفت:
با هم برویم از میوه های درخت فلان باغ دزدی کنیم.
پسر اطاعت کرد و با پدر به طرف باغ رفتند. با این که پسر می دانست که این کار زشت و ناپسند است ولی نمی خواست با پدرش مخالفت کند.
سرانجام با هم به کنار درخت رسیدند، پدر گفت: پسرم! من برای میوه چیدن بالای درخت می روم و تو پایین درخت مواظب باش و به اطراف نگاه کن، اگر کسی ما را دید مرا خبر بده.
فرزند در پای درخت ایستاد. پدرش بالای درخت رفت و مشغول چیدن میوه شد.
بعد از چند لحظه، پسر گفت:
پدر جان، یکی ما را می بیند 👀. پدر از این سخن ترسید و از درخت پایین آمد و پرسید:
آن کس که ما را می بیند کیست؟
فرزند در جواب گفت:
«هُوَ اللهُ الّذی یری کلّ اَحد و یَعلمُ کلّ شئٍ: او خداوند است که همه کس را می بیند و همه چیز را می داند».
پدر از سخن پسرشرمنده شد و پس از آن دیگر دزدی نکرد.
✍️✍️✍️✍️✍️✍️✍️✍️✍️✍️خداوند در همه حال شاهد اعمال ماست این ما هستیم که گاهی اوقات او را فراموش میکنیم.
ارسالی از خانم راضیه جعفری💐