💠«دُرِّ گران کرمان» |
قسمت دوم: «آقا سید کمال موسوی شیرازی» و آیت الله خامنه ای
✍️ روح الله شمسی کوشکی
🔻 آیت الله خامنهای در مورد رابطه دوستانه خود با آقا سید کمال شیرازی، میگوید:
▪️«باهم خیلی مانوس بودیم، خیلی! در سالهای مبارزه با خودم فکر میکردم اگر نخواهم در قم و تهران بمانم، کجا بروم؟
به این نتیجه رسیدم که به کرمان میروم!
آنهم بخاطر سیدکمال!».
▪️«دو سه سال از رفاقتمان گذشته بود
و روزی من در مدرسه نواب مشهد نشسته بودم و خیلی دلم گرفته بود.با خودم فکر کردم اگر چه کسی اینجا باشد، حالم خوب میشود و سپس یکی یکی رفقای را از خاطرگذراندم، دیدم هیچکدام!
تا اینکه به یاد سید کمال افتادم! دیدم بله اگر سید کمال اینجا باشد،دل من باز می شود! یکدفعه دیدم سیدی دم باغچه مدرسه نشسته است.نگاه کردم دیدم عجب! خود سید کمال است!. باورم نمیآمد، رفتم نزدیک دیدم خودش است!!
برای خود منکشف شد که اصلاً آن حالت من و آن تلاطم روحی و به فکر سید کمال افتادن، بخاطر حضور خودشان در آنجا بود و امواج حضورشان ما را همینطور منقلب کرد!
▪️«پس از انقلاب آنقدر سر ما شلوغ شد که دیگر توفیق دیدار آقا سید کمال پیدا نکردیم. تا اینکه روزی در دفتر امام نشسته بودیم، ناگهان دیدیم که ایشان وارد شدند و گوشه ای نشستند(خب سید کمال خیلی هم اهل حرف زدن نبود و اغلب ساکت بود).
رفتم جلو و گفتم: آسید کمال شمایی؟! و سپس این شعر را خواندم:
«بیگانهوار میگذری از دیار چشم/
ای نور دیده! خب وطن در دل تو نیست؟»
به او گفتم: حالا دیگر باید مرتب همدیگر را ببینیم و قرار شد هر دو هفته یکبار ایشان بیایند دفتر ما و جلسه داشته باشیم!.
🔻 آیت الله خامنهای در مورد نحوه اطلاع خود از خبر فوت سید کمال میگوید:
«عصر یک روز در دفتر ریاست جمهوری نشسته بودم که حاج احمد آقا (خمینی) تلفن کرد و گفت:
آقا سید کمال از قم به تهران میآمده _ و همینطور آرام آرام،میخواست خبر بدهد چون میدانست که من چقدر به آقا سید کمال علاقه دارم_ تا اینکه گفت فوت شده است».
.
.
.
پینوشت:
مطالب منقول از آیت الله خامنهای در این نوشتار، بیانات ایشان در دیدار با خانواده مرحوم آسیدکمال شیرازی(در سال ۱۳۷۵) است که متن این بیانات در کتاب «کریمانه»؛ اثر دفتر صهبا، آمده است!
https://eitaa.com/joinchat/4165402769C8f31c5c323