جوابیه جناب آقای به جناب آقای [صفحه 2 از 3] ▫️در سایر علوم، (علوم دینی متداول در حوزه‌های علمیه) مثل فقه، اصول، رجال، تفسیر، کلام، در نسل‌های اول، به‌صورت مجزا، مبوَّب، به این صورتی که الان در اختیار بنده و جنابعالی و این آقا هست، این جوری بوده؟ یا نه! یک‌سری مسائل پراکنده و متفرق [بوده]. اگر هم به صورت مدوّن بوده، تدوین بسیار جزئی، در حد جزوه‌ها و احتمالاً رساله‌های بسیار کوچکی بوده. ▪️آن کسی که دلسوز است، فقیه است، متضلع است، عالم است، توانمند است (البته باید از این توانمندی برخوردار باشد) و مسلط بر احادیث و منابع شرعی است، آستین بالا می‌زند و نیاز مرحله را برآورده می‌کند و [در عمل هم] این چنین کردند. در رابطه با اقتصاد اسلامی هم همین‌طور است. ◽️🔸چرا در زمینه روانشناسی، جامعه‌شناسی، علوم انسانی و اقتصاد اسلامی آن مقداری که در طهارت و نجاست و سایر ابواب مطلب داریم و نوشتیم و نوشتند و بیان کردند و بحث کردند (که ما سر سفره آماده آن‌ها نشسته‌ایم و استفاده می‌کنیم و مدعی اجتهاد و استنباط هستیم [در آن علوم مطلب نداریم]، این علتش چیست؟ علتش این است که ما نبودیم. متصدی امور اجتماعی و برآوردن نیاز علوم انسانی اسلامی نبودیم. پیش نرفته بودند. ▫️ بعد از نیازمندیم و می‌بینیم که بالاخره در این زمینه ثغره‌ها و فراغ‌ها را باید پر کرد. کسی که می‌داند و خبیر است اطلاع دارد و علم هم دارد به قرآن، به شریعت و به روایات و به مسلک اهل بیت علیهم السلام و به مذهب اهل بیت علیهم السلام می‌بیند که این‌ها (فقها) فروگذار نکردند. با اینکه در مضیقه بودند، با اینکه در گرفتاری بودند، احکام را آن مقداری که میسور بوده گفته‌اند و همان‌ها برای ما کفایت می‌کند و از همان مقدار میسور، آن فقیه متضلع از معاریض کلام آن‌ها خیلی چیزها را می‌تواند استفاده بکند. آن دینی که فرمود حتی اَرش خدش هم در نزد ما هست، آیا می‌توانیم بگوییم که در رابطه با روانشناسی، جامعه‌شناسی، علوم انسانی و اقتصاد هیچی ندارد!؟ 🔸بگوییم ما چهار تا روایت [بیشتر] نداریم، آنها هم است! این حرف، حرف عجیبی است. یعنی هر جای حرف را می‌بینی زده شده یک اشکالی به آن وارد است. اولاً اینکه همه روایات معاملات ما ارشادی باشد، نه! [این‌طور نیست.] مگر خیار حیوان که تدریس می‌کنید و می‌خوانید، ارشادی است؟ مگر خیار مجلس ارشادی است؟ مگر بیع صرف ارشادی است؟ این‌ها که خلاف [سیره] عقلای جامعه است. عقلا هم نقد معامله می‌کنند و هم نسیه، در حالی که شارع فرموده «یداً بیدٍ» و تقابض باید فی المجلس انجام بشود. خب اینکه خلاف [سیره] عقلا است. یا اینکه ربا را مشروع می‌بینند و عمل می‌کنند. پس بنابراین این‌طور نیست که بگوییم همه احکام و روایات باب معاملات، ارشاد به عقل است. کأنّ می‌خواهند بگویند چون که این‌جوری بوده، نیاز نبوده در این زمینه دین دخالت کند و در این زمینه دین دخالت نکرده، لذا واگذار کرده به عقلا. عقلا هر چه تصمیم گرفتند همان است. می‌خواهند این‌جوری بگویند. ثانیاً اجمالاً در باب عبادات هم بعضی چیزها امضایی است و تأسیسی نیست. حالا یا [شارع] تعدیل کرده، یا کلش را امضا کرده. مثلاً در باب حج این‌طور است، در باب صوم این‌طور است. نمی‌گویم همه احکامش، بعضی از احکامش این‌طور است. بنابراین آن‌جا هم احکام امضایی داریم. البته در معاملات احکام امضایی عقلایی بیشتر است. ◽️می‌خواهند بگویند چرا دین وارد نشده در آن امور اقتصادی و غیره؟ به خاطر اینکه وظیفه پیغمبر [این جنبه نبوده. وظیفه پیغمبر، ارتقا معنویت جامعه بوده. شکی نیست که وظیفه پیغمبر [ارتقای معنویت جامعه بوده. اما [فقط] همین بوده؟ این پیغمبر [آیا در مدینه حکومت به پا کرد یا نکرد؟ آیا جبایه زکات کرد یا نکرد؟ این پیغمبر [آیا مبلغ فرستاد یا نفرستاد؟ آیا اقامه حدود کرد یا نکرد؟ حکومت همین‌ها است. آیا قضاوت بین مردم می‌کرد یا نمی‌کرد؟ خیلی خب! اگر وظیفه پیغمبر و جانشینش امیرالمؤمنین علیه السلام فقط ارتقای جنبه معنوی جامعه است، پس این عهدنامه مالک اشتر به این عریضی و طویلی چیست که در رابطه با بازار و تنظیم امور و قضاوت و ارتش و … [سخن گفته] چیست؟ اگر [صرفاً] ارتقا معنوی است، می‌گفت بروید صومعه. دستور می‌داد یک صومعه بسازند و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته. کاری نداریم دیگر! وما علی الرسول الا البلاغ. به این آیه هم تمسک کنید تمام است. پس این کارها چه بوده؟ این سیره عملی پیغمبر [در گفتارشان هم هست، در گفتارشان هم هست. آیا حکومت می‌تواند بدون مستلزمات حکومت و ابزار حکمرانی تشکیل بشود؟ نمی‌شود! پس پیامبر(ص) حکومت و ابزار حکومت را متناسب با آن زمان داشته اند. آیا این ارتقای معنویت در جامعه برای نوع مردم که یک امر مشکک است، بدون معاش مردم می‌شود؟ @rozaneebefarda ادامه👇