#پندیات
مثل یک سایه که پیوسته به دنبالم هست
مرگ در فکر من و دیدن احوالم هست
یادتان مانده، که حافظ شب یلدا می گفت
بخت و اقبال همین است که در فالم هست
کرم ها نقشه کشیدند که من را بخورند
لشکر مورچه هم در پی اشغالم هست
غم و اندوه شبیه خوره قلبم را خورد
این که یک دل خوشی ساده در اقبالم هست
آخرین خاطره ی تلخ من از این
دنیا
سردی دست تو و ناله ی غسالم هست
گر چه یک غصه برای دل من کافی بود
یک سبد غصه ولی روزی امسالم هست
زندگی مثل قمار است پر از خالی و پوچ
زندگی بازی غم با من و امثالم هست
تا دم مرگ مرا وسوسه تنها نگذاشت
باز هم منتظر فرصت اغفالم هست
درد بی فاصله در سیر و سلوکی ابدی
سالها همسفر روح سبک بالم هست
تازه در بستری از خاک زمین می فهمم
قدر هر چیز که در دفتر اعمالم هست
عمر من طی شد و حالا به خودم می گویم
وقت آویختن و شستن غربالم هست ،،،
#صدیقی__
https://eitaa.com/joinchat/3737059538C2da465d541