آي حسين...
با همه ي مقاومتش،با همه ي سرداري و دليريش،بهش نيرنگ زدن،اَمان نامه ي دروغين بهش دادن،گودال سر راهش كندن،و اِلا به اين راحتي مسلم و نمي تونستن بگيرند،گفتم: گودال،ياد چي مي افتند بعضي ها،اصلاً رسم اين كوفيا همين بود،مي خواستند يكي و گير بندازند،سر راهش گودال مي كندند،چيه؟يه گودال تو رو اين جوري به هم مي ريزه،من رد شم،اصلاً بنا ندارم اين جوري روضه بخونم شب اول،مي خوام بگم اين مسلم،آقايي است كه در راه ولي خدا اول فدايي قرار گرفت،قربونش برم،مادر ما زهرا هم اولين فدايي علي است،اما زهرا كجا،مدينه كجا،كوفه كجا،هر دو اول فدايي اند،ناله دارا،شب اول روضه ام همينه،مي خوام بگم اين كلمات برات آشناست يا نه،اين كلمات هم روضه مسلم رو در بر ميگيره،هم روضه ي مدينه رو،من فقط يه كلمه رو ميگم رد مي شم،هركي ناله داره،اين كلمه ها مشتركه،مي خوام بگم:اوليش كوچه است،دومي اش آتيشه، ريسمانه،تازيانه است،لااله الا الله،يه چيز ديگه بگم ناله دارا، چند نفر به يه نفره،تو كوفه ام چند نفر ريختند،نتونستند مسلم و دستگير كنند، اما مردم مسلم يه مرد جنگيه،يه سردار خستگي ناپذيره،اما مادر ما زهرا،يه مادر باردار بود،هجده ساله بود،يازهرا.......