السَّلامُ عَلَیکِ یَا زَوجَةَ وَصِیِّ رَسَولِ الله السَّلامُ عَلَیکِ یَا أُمَّ البُدُورِ السَّوَاطِع المُلَقَّبةُ بِأُمّ البَنِین وَ بَاب الحَوَائِج امشب بریم درب خونه بانویی که همه هستیشو در راه امامش داد... اینقدر مودب بود که میگفت به من فاطمه نگید...بگید ام البنین ...،مادرپسران.... اما یه روزی هم رسید .... وقتی زنها او را با عنوان امّ البنین خطاب می کردند و به وی تسلیت می دادند می گفت دیگه به من ام البنیین نگید... لا تَدْعُوِنِّی وَیْکِ اُمُّ الْبَنِین تُذَکِّرنِی بِلُیُوثِ الْعَرِینِ یعنی ای زنان مدینه! دیگر مرا امّ البنین نخوانید و مادر شیران شکاری ندانید. کانَتْ بَنُونَ لِی اُدْعی بِهِمْ وَالْیَوْمَ اَصْبَحْتُ وَلا مِنْ بَنِینِ مرا فرزندانی بود که به سبب آنها امّ البنینم می گفتند، ولی اکنون دیگر برای من فرزندی نمانده است و همه را از دست داده ام. اَرْبَعَةٌ مِثْلُ نُسُورِ الرُّبی قَدْ واصَلُوا الْمَوْتَ بِقَطْعِ الْوَتِینِ آری، من چهار باز شکاری داشتم که آنها را هدف تیر قرار دادند و رگ گردن آنها را قطع کردند. تَنازَعَ الْخِرْصانُ اَشْلائَهُمْ فَکُلُّهُمْ اَمْسَوا صَرِیعا طَعِینْ دشمنان با نیزه های خود ابدان طیبه آنها را از هم متلاشی کردند و در حالی روز را به پایان بردند که همه آنها با جسد چاک چاک بر روی زمین افتاده بودند. یا لَیْتَ شِعْرِی اَکَما اَخْبَرُوا بِاَنَّ عَبّاسا قَطِیعُ الْیَمِینِ ای کاش می دانستم آیا این خبر درست است که دستهای فرزندم عباس را از تن جدا کردند؟! من میخام بگم یا ام البنین اجازه بده بگم ... کاش فقط دستاشو قطع کرده بودند..../ کجا بودی ببینی تیر به چشمش زدند ... عمد آهنین به سرش زدند... فقط یه جمله بگم و عرضم تمام.... نمیدونم خبر داری لحظه آخر که تیر در چشم عباست بود وقتی عمود آهنین به سرش زدند از روی اسب به زمین افتاد ... میدونی عباست چه حالی داشت.... همینقدر بگم که آقا اباعبدالله فرمود الان انکسر ظهری و قلت حیلتی.... یاابالفضل..... ✍️ @roze230