های روضه ای دوبیتی های سوزناک نگاه سرد مردم بود و آتش صدا بین صدا گم بود و آتش بجای تسلیت با دسته ی گل هجوم قوم هیضم بود و آتش * گرفتی از مدینه گفتنت را دریغ از من نمودی دیدنت را ولی با من بگو ساعت به ساعت چرا کردی عوض پیراهنت را * کمی از غسل زیر پیرهن ماند کمی از خون خشک بر بدن ماند کفن را در بغل بگرفت و بو کرد همان طفلی که آخر بی کفن ماند *@roze_daftari من بودم باب هل اتی را بستند امکان رسیدن به خدا را بستند ای کاش بمیرم که خجالت زده ام من بودم و دست مرتضی را بستند * عمریست رهین منت زهرائیم مشهور شده به عزت زهرائیم مُردیم اگر به قبر ما بنویسید ماپیر غلام حضرت زهرائیم * ما زنده به لطف و رحمت زهرائیم مامور برای خدمت زهرائیم روزی که تمام خلق حیران هستند ما منتظر شفاعت زهرائیم * یتیمان جز دو چشم تر ندارند به غیر از خاک غم بر سر ندارند چو مادر مرده ها باید فغان کرد که طفلان علی مادر ندارند * چه حالی داده دل را دست مادر که می شستی زدنیا دست مادر از آن سیلی مگر چشمت نمی دید که می جستی مرا با دست مادر * آنان که بر این خانه هجوم آوردند در خاک نهال کینه را پروردند در کعبه علی شکسته بتها شان را اکنون به در خانه تلافی کردند * خون است که روی خاک خشت افتاده است داغ است به قلب سر نوشت افتاده است خیزید وفرشته را به بیرون ببرید آتش به در باغ بهشت افتاده است * بر چهره شکوه آسمانی داری یک پنجره باغ ارغوانی داری ای رزم تو بین کوچه ودرپس در بر سینه مدال قهرمانی داری *@roze_daftari الهی داد از این دل داد از این دل کنار قبر زهرا کرده منزل بگو زهرا زجا خیزد ببیند که ا شک دیده کردخاک او گل * چه فخری خالق از تو بنده کرده که خونت دین حق زیبنده کرده ولی زهرا: محبتهای زینب علی را روز و شب شرمنده کرده * چنان داغت دلم غمناک کرده که دست من تو را در خاک کرده بجایت زینب مظلومه تو غبار غم ز رویم پاک کرده * ز سو زدل کنم گریه برایت که دیگر نشنوم زهرا صدایت در و دیوار خانه با نگاهم بیادم آورد آ ن ناله هایت * کنار تربتت اندر دل شب بود نام تو زهرا جاری از لب به خانه تا روم با دیده تر کشد ناز مرا مظلومه زینب * اگر محور به هر امکان علی بود ولی بر فاطمه مهمان علی بود کنار تربتت مظلومه زهرا سر شب تا سحر گریان علی بود *@roze_daftari چه شبهایی به یادت گریه کردم زدیده دامنم پر لاله کردم دگر نبود توانم خیزم از جا نهان تا که تو هجده ساله کردم * چنان دست علی آتش برافروخت که حتی میخ در در شعله اش سوخت نداند کس بجز مولی الموالی چگونه میخ در آن سینه را دوخت * سوزاند دل فاطمه را آتش کین بین در و دیوار شده نقش زمین با پهلوی فاطمه چها کرد لگد کاندر یم خون از او شده سقط جنین * بر خلق جهان که گشتپه معلوم علی از حق خودت شدی تو محروم علی بر کنگره ی عرش بجان حسنین با اشک نوشته است، مظلوم علی * چون مرغ سحر شکسته باشد بالم یک تن نبود فاطمه پرسد حالم رفتی تو ولی جان نبی روح علی بی تو به خدا صفا ندارد عالم * @roze_daftari غم دوران من گردد یتیمی که هم پیمان من گردد یتیمی من از قد کمانت حتم دارم بلای جان من گردد یتیمی * نمی گویم که تو نا مهربانی زبس خون رفته از تو ناتوانی دلم خواهد در آغوشم بگیری چه سازم که شکسته استخوانی * مکن مخفی به سینه آه، مادر مرا کن از غمت آگاه ،مادر مشو راضی پس از تو زنده باشم گل خود را ببر همراه ،مادر * همی گردم به دنبال بهانه زنم بوسه به جای تازیانه چو لبخند از لبانت رفته مادر صفائی نیست در این آشیانه * تو که رکن تمام کائناتی چرا با کودکان کم التفاتی گمانم قبل تو زینب بمیرد شنیده ناله ی عجل وفاتی * تمنای دل زینب همینه که روی زانو مادر بشینه الهی این چه درد بی دوائی است که دختر روی مادر را نبینه * چو می اُفتد به چشمم گاهواره نفس می گردد از غم پُر شماره الهی کاش محسن در برم بود نمی شد قلبم از کین پاره پاره * تو هم با کوفه هم دستی مدینه نمک خوردی ولی پستی مدینه کسی بر بازوی زهرا نمی زد اگر دستم نمی بستی مدینه * اینها که بسوی خانه ام تاخته اند اینها که مرا به گریه انداخته اند با چادر و چوبه های بیت الاحزان از بغض تو مشعل همگی ساخته اند @roze_daftari