#حضرت_زهراسلام الله علیها
#هجوم_به_بیت_وحی
او زمین خورد گمانم که زمان ریخت به هم
بعد آن روز دگر کل جهان ریخت به هم
مادر و ضرب غلاف و ملاء عام کجا؟
وسط کوچه گل و باغ و نشان ریخت به هم
فاطمه زیر کتک ها و دو سه باری غش کرد
قامتش خم شد و زهرای جوان ریخت به هم
او نمی دید و نمی داد امان، هِی میزد
بعد از آن واقعه ی تلخ امان ریخت به هم
همه کافر شده بودند ز انکار غدیر
فاطمه گشت فدا رسمِ بدان ریخت به هم
ذکر لبهای حسن بود:که خیلی بد زد
ضربت سیلیِ او لحن دهان ریخت به هم
خاک کوچه به خدا جای گل احمد نیست
تا زمین خورد یقین رکن اذان ریخت به هم
محسن و فاطمه را پشت دری سوزاندند
آتش افتاد به گُل،کُون و مکان ریخت به هم
پایه ی کرببلا را ز سقیفه چیدند
دل صحرای بلا،جسم جوان ریخت به هم
پایِ گهواره ی اصغر همه گریان بودند
ذکر لالایی او راحتِ جان ریخت به هم
از قفا زد ضربات و سر او کرد جدا
حال و احوال بد مادرمان ریخت به هم
خیزران بود و سری در دل تشت و ظالم
آنقدر زد همه دیدند، لبان ریخت به هم
دختری ناله زد و گفت کجایی بابا
داد زد بر سر من تا ضربان ریخت به هم
لکنت من اثرِ سیلی آنِ نامرد است
رفت دندانم و آن لحن و بیان ریخت به هم
عمه میگفت نخور غصه که مهدی داریم
نام او آمده و این جریان ریخت به هم
عبدِ کریم