شهادت امام حسن عسکری زهر دادند دوباره حسنی دیگر را به روی خاک کشیدند گلی پرپر را لحظه‌ی آخر عمرش چه قَدَر درد کشید به لب آورد، مصیبات غمِ مادر را سرخ شد صورتش از زهر جفا واویلا تازه آورد به یادش گلِ نیلوفر را آن گلی که به خرابه نفسش بند آمد تا به زانوش نهادند همان بی‌سر را لحظه‌ی آخرِ عمرش پسرش آمده است تا به زانوش بگیرد پدر اطهر را پسرش جرعه‌ی آبی به لبانش داد و روضه کرببلا خواند، شبِ آخر را روضه می‌خواند از آن شاه که افتاد به خاک یاد آورد همان خنجر و آن حنجر را کربلایی رضا باقریان کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1