علی ابن ابی حمزه گوید :
یکی از ارادتمندان امام کاظم (علیه السلام) خدمت امام رسیده عرض کرد :
فدایت شوم ، مشتقام امروز نهار در خدمت شما باشم .امام از جای حرکت نموده با او رفت وارد خانه شد و روی تختی نشست.
زیر تخت یک جفت کبوتر بودند . کبوتر نر به ماده اظهارعلاقه کرد در این موقع صاحب خانه رفت غذا بیاورد وقتی برگشت دید امام (علیه السلام) لبخند می زند ، عرض کرد : { آقا } همیشه خندان و خوشرو باشید چه چیزی باعث خنده شما شده ؟
فرمود : این کبوتر به ماده ی خود اظهار علاقه می کرد ، به او میگفت (همسرم ) ، ای آرام بخش من ! ای عروس من ! به خدا روی زمین کسی را از تو بیشتر دوست ندارم مگر همین شخصی که روی تخت نشسته است .
عرض کردم : فدایت شوم ، مگر شما زبان پرنده ها را می دانید ؟ فرمود : آری ، (( عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ أُوتينا مِنْ كُلِّ شَيْء ؛ زبان پرندگان به ما تعلیم داده شده ، و از هرچیز به ما عطا گردیده است. سوره نمل آیه 16 )) .
الخرائج و الجرائج جلد 2 صفحه 833 ، البحار جلد 48 صفحه 56 حدیث 65 ، ترجمه بصائر الدرجات فی علوم آل محمد صفحه 782 (انتشارات آستان مقدس حضرت معصومه (سلام الله علیها) )
کانال روضه ،نوحه وسخنرانی۱۴ معصوم ع (مطالب عالی)
ایتا
لینک👇
@nohevarozechahardahmasomsoghandi