کسی که دلی مست جانان ندارد به جانان قسم می خورم جان ندارد کمالم تویی بی تو نقصان محضم چونان داستانی که پایان ندارد چه آرامشی می دمی بر وجودم ! که دریای دل ، میل طوفان ندارد حیات و ممات منی ، شک ندارم که این زندگی بی تو امکان ندارد به آبادی وادی عشق سوگند جهانم بدون تو ، سامان ندارد مسلمان نمی دانمش مسلمی را که بر عشق پاک تو ایمان ندارد نیاورده شکری به جا بنده ای که به الطاف بسیارت ، اذعان ندارد شِفا چیست غیر از مریض تو بودن ؟ مریضت نیازی به درمان ندارد خسارت به من خورد از عشق اغیار بنازم به عشقت که خسران ندارد دلم جز تمنّای وصل مدامت تمنّایی از حیّ سبحان ندارد چه بهتر چه بهتر جدا گردد از تن سری که هوای خراسان ندارد غلط گفته آن کس گفته ست هرگز رعیّت ، علاقه به سلطان ندارد که در کشور عشقِ سلطان ، رعیّت پناهی به جز کنج ایوان ندارد الهی به قربان نامت که ذکرش کم از لذّت ختم قرآن ندارد خدا نیست راضی از آن بنده ای که مداوم ، دم یا رضا جان ندارد ز بس سفره داری و مهمان نوازی فقیر حرم ، غصّه ی نان ندارد شبیه مزار تو در چار فصلش حریمی گدای فراوان ندارد سحرهای دلچسب کوی تو دارد صفـایی که صبح گلستان ندارد گرفته ست فیروزه از خاک پایت جلایی که لعل بدخشان ندارد شده محو بالای گلدسته هایت اگر زائرت ، چشم گریان ندارد تو سرچشمه ی نوری و آستانت شبی نیست که نورباران ندارد مرا کلب کهف خودت کن ، که دیدم وفایی که سگ دارد انسان ندارد اباصلْت در خانه ات یافت شأنی که در اوج حشمت ، سلیمان ندارد جهان مجاز و حقیقت به جز تو رضای خدا ، کارگردان ندارد سخن یک کلام است آن هم همین است که این زندگی بی تو امکان ندارد دم صحن تو حال من معنوی شد غزل شد قصیده سپس مثنوی شد کبوترصفت پر کشیدم به مشهد عجب وقت خوبی رسیدم به مشهد که در شهر قم کرده ام ، وعده با تو که باشم شبی را به ذی القعده با تو صدای گدایت بلند است بشنو و این آه یک مستمند است بشنو نیازی به عشق مجازی ندارم من اصلاً به جز تو نیازی ندارم رفیق فقیران عالم ، نگاهی به سوزم به اشکم به حالم ، نگاهی به من که خراب خرابم نگاهی نگاهی که مستی کنم گاه گاهی به دامت گـرفتاری آزاد باشـم فقط جلد صحن گهرشاد باشم أغثنی ! مرادم بده ، ای مرادم که السّاعه ، نزدیک بابُ الجوادم کمک کن که تصمیم قاطع بگیرم و با دیدن صحن جامع ، بگیرم  – دمی را که در وصف تو گفته جامی بخوانم تو را با همین لحن عامی ” سلامٌ علیٰ آل طاها و یاسین سلامٌ علیٰ آل خیر النبیین سلامٌ علیٰ روضهٍ حَلّ فیها امامٌ یُباهی بِهِ المُلْکُ والدّین ❤️ ❤️ ❤️ 🔰یادمه چند سال پیش 🔰اومدم به مشهدت 🔰خودمو دست رئوف تو سپردم 💠واسه ی کبوترات 💠از دیار شالیها 💠توی کیفم چنتا مُشت، گندم آوردم 🔹از حوالیه حرم 🔹یه چادر و جا نماز 🔹واسه مادرم براش، سوغاتی بردم 🍃توی زندگیم به دنبال پناه میگردم 🍃مث یک گمشده بین زائرا میگردم 🍂خاک ما که شاه، فراوون به خودش دیده ولی 🍂من فقط دور همین حضرت شاه میگردم 🔘میخوام حیرونت باشم السلطان 🔘بزار مهمونت باشم السلطان 🔘آقا مجنونت باشم السلطان 🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas