اَلیَوم ماتَ جَدی رَسولُ الله حسین.... وَالیَوم ماتَ اُمّی فاطِمَه امروز مادر و پدر و برادر و جدم رو ازدست دادم تودیگه مقدمه نمیخوای، منم از تو جیغ وداد نمیخوام صداتون گرفته خسته اید امااین سرچشمه ی زلال اشکت هیچوقت نباید خاموش بشه هرکی فکر میکنه خاموش شده ببینه، این حرارت هرگز خاموش نمیشه با یک سلام دوباره دلت بهونه میکنه السلام علیک یا اباعبدالله حسین.... دیگه مقدمه هم نمیخوای ▪️غروب بود وزنی بیقرار تنها بود(۲) ▪️زنی ز داغ برادر فِکار تنها بود الان تو این امنیت تو این روشنی که خیابونا تاصبح روشنه جرأت میکنید نه ناموست رو ،بچه ی قدونیم قدت رو ساعت ۱۱و۱۲ شب بفرستی بیرون... هم خودت میترسی هم بچه میترسه اما امشب تاصبح این زن وبچه کجا فرارکردند ▪️غروب بود و علمدار خفته و زینب ▪️میان خیمه ی بی پاسدار تنها بود ▪️غروب بود وطناب و اسیری و زینب ▪️هزار و نهصد و پنجاه بار تنها بود دیگه چه خبربود ▪️غروب بودو رباب و صدای لالایی ▪️کنار تربت یک شیرخوار تنها بود دستور داد خیمه ها رو با اهلش بسوزونند جلوتر زین العابدین دستور داد عَلَیکُنَّ بِالفَرار همه دارن فرار میکنند اما کجا برند استقرار لشگر دشمن به شکل نعل اسب بود یعنی نه به میمنه میشد فرار کرد نه به میسره. همه به پشت خیمه گاه فرار کردند پشت خیمه گاه هم پر از نیزار و خار مغیلان بود اصلا امام اونجا رو حریم قرارداده بود کسی حمله نکنه ▪️توخود حدیث مفصل بخوان از این مُجمَل فاطمه ی بنت الحسین خودش داره روایت میکنه دیدم فرد سواری داره من رو تعقیب میکنه یاالله یه دختره سه چهار ساله ،با سرعت قدم های اسب دیگه ببین چقدر زود بهش میرسه با پهلوی نیزه از پشت چنان به کتف من زد من با صورت رو زمین افتادم فقط،فهمیدم گوشواره رو ازگوشم کشیدند وبردند تا بهوش اومدم دیدم تو بغل عمه ام زینبم گفتمو رفتم اولین خواسته ای که داشت همین بود تا چشماش رو باز کرد گفت عمه چیزی داری رو سرم بکشم یا نه بی بی فرمود عَمَتُک مِثلُک عمه ات هم مثل توهست حسین...... ==================== ✍کانال متن روضه های حجت‌الاسلام میرزامحمدی 🆔 @rozehayemirza_matn