اي علمدار سپه در دلِ شب بار ببند محمل پردگيان دوز ز اغيار ببند همه ي اهل حرم را به حرم كن احضار كودكان را به محبت دلِ شب كن بيدار اين خداحافظي آخر ما با زهراست بعد از اين وعده ي ما با همگان كرب و بلاست خواهر انگار همين جاست طواف من و تو قبر گمگشته ي زهراست مطاف من و تو مادرا ميبرم از كوچه پريشاني را ميبرم همره خود اينهمه قرباني را مشكل قافله را وابگذاريد به من گريه ي دختركم را بسپاريد به من شيرخوارم كه شده كودك هجده روزه گردنش حرز ببنديد ولي از بوسه اي سپه دار ، سپه را كمك از امشب كن با علي اكبر من همرهي ِزينب كن از همين اول راه آب بنوشان به همه زينبم جامه ي بسيار بپوشان به همه همه ي لشگر عشق است غلامت زينب زانوي اكبر ليلاست ركابت زينب بعد از اين كاش كه بي يار نگردي خواهر كاش بي قافله سالار نگردي خواهر 🔸شاعر: ____________________________ 💠 طایی 💠: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸