ادامه معرفی سری کتابهای قصه های شاهنامه، اینبار جلد دهم(۱۰) «😈😈اکوان دیو😈😈» 👹👹نام کتاب: اکوان دیو 👹👹بازنویسی:مازیار بغلانی، ایلناز ابراهیمی 👹👹تصویر گر: محمد علی کشاورز 👹👹ناشر : انتشارات برف 👹👹محل نشر : تهران،۱۴۰۰ حکایت ، شکایت بردن مردم گرگان زمین به کیخسرو از ستم و تاراج گور خری عجیب و گوشتخوار. که گله های اسب و رمه های گوسفند را به دندان دریده‌و با سم لگد کوب کرده. زراعت دهقانان را پایمال نموده. و کسی را توان مهار و شکار او نیست . مسلط به نیروی غیب شدن است. کیخسرو که فر الهی دارد و از امشاسبندان است ، و پادشاهی عادل و دادگستر است. اوکسی است که در پیری عارف و خداشناس می شود و به عبادتگاه نوبهار بلخ می رود و کنج عزلت پیش می گیرد. درباره پایان زندگی کیخسرو روایت مختلف است. کیخسرو از سرداران و سپهبدان و امیران دربارش می خواهد کسی به مصاف گور جنگجو برود و اورا نابود سازد و در عوض هم وزن خود زر و سیم بستاند. اما کسی داوطلب نمی شود جز تهمتن(رستم) فرزند زال و نوسام نریمان، رستم جهت گرفتن گور به ادرسی که اسب بانان داده اند می رود . و بعد از مدتی تلاش عاقبت گوری را می بیند که بسیار تفاوت دارد با گوران حقیقی. شک می کندوکمند گرشاسبی(جد ونیای سام نریمان) را می اندازد اما گور ناگهان غیب می شود و رستم می فهمد که او گور نیست. یا جادوگر یا دیو یا اهریمن بدکار است.. که به شکل گور در امده. رستم خسته از تعقیب گور در کنار چشمه ابی زیر سایه درختی رخش را رها کرده آبی می نوشد و می خوابد . وقتی از سردی وزش باد بر صورت خود از خواب بیدار می شود خود را بر تخت سنگی بر سردستان دیوی در اسمان می بیند.و...... کودکان عزیر جهت فهمیدن ادامه داستان به کتابخانه عمومی شهر رویان مراجعه نمایند.«skandary» 🌿🌸🍀🌸🍀🌸🌿 🖤🖤🖤🖤🖤 🍁علی اصغر اسکندری، مسئول کتابخانه 🍁استان سمنان، شهرستان شاهرود