⚫️ روضه | دستی که جاماند پدرم در دوران دفاع مقدس مدتی فرمانده لشکر ۴۴ قمر بنی هاشم علیه السلام و مدتی فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین علیه السلام بود. 🏴 پس از شهادتش که برای تغسیل شهدا به بهشت زهرا سلام الله علیها رفتم، دیدم نشانی از ابالفضل العباس در بدن دارد. ناباورانه دیدم بابا دست چپ در پیکر ندارد. دست پدر سوریه زیر آوار جامانده بود و پیدا نشده بود. با خودم گفتم: «فرمانده لشکر قمر بنی هاشم بوده و می‌بایست نشانی از آقایش در بدن می‌داشت»... 🏴 و در این فکر بودم که نشانش از مولایش اباعبدالله الحسین علیه السلام چه بود. تا اینکه پس از مدتی دریافتم پیکر نازنین پدرم در اثر آوار پر از جراحت و غرق خون بود. و همین نشانش از فرزند فاطمه بود آنگاه که دشمنانش نعل تازه زدند و بر بدن مطهرش تاختند و گفتند «نحن رضضنا الصدر» ... 🏴 اما پس از مدت کوتاهی دست جامانده از پیکر پیدا شد. جایتان خالی بود. عجب روضه‌ای شده بود. در آن نیمه های شب جمعه که قبر را شکافتند تا به پیکر ملحق کنند روضه روضه دست بود. 🏴 نمی‌دانم در کربلا فرصت شد عزیزان ابالفضل العباس با دستان قلم شده‌اش وداع کنند یا خیر اما در گلستان شهدا روضه ای برپاشد، هنگامی که در آن سکوت شب مادرم برادرم من و تنها خواهرم دست قلم شده باباعلی را در آغوش کشیدیم، هزاران بوسه زدیم و با آن دست پرخاطره وداع جانسوزی کردیم و با همه وجود بر دستان قطع شده حضرت عباس گریستیم ... سقای دشت کربلا ابالفضل دستش شده از تن جدا ابالفضل دریای اشک از چشم ما گرفته هر قطره ای کز بازویت چکیده 🏴 صلی الله علیک یا قطیع الکفلین ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی