مرد این روزها علامه مصباح ها بودند
یک خاطره شنیدم از ایشون و شهید بهشتی که خیلی خوشم اومد.
شهید بهشتی ، دکتر شریعتی رو یک آدم سطحی میدونست اما میگفت : بدردمون میخوره ! اما علامه مصباح معتقد بود شریعتی انحرافات مبنایی و اصولی عمیقی داره. چند بار هم برای اصلاح شریعتی تلاش میکنه اما شریعتی خودشو به غش و ضعف و مریضی میزنه و سر قرار حاضر نمیشه.
یک بار شهید بهشتی و علامه سر این موضوع باهم بحث میکنن، نه توضیحات علامه شهید بهشتی رو قانع میکنه
و نه بالعکس
آخر سر شهید بهشتی میگه بخاطر رفاقتمون شریعتی و بیخیال شو
اونجا علامه میگه من سر دینم عاطفه ندارم . (قربب به مضمون) یعنی سر مباحث اصولی کوتاه نمیام و روابطو در نظر نمیگیرم.
ما ده تا مثل علامه تو این مملکت داشتیم وضعمون این نمیشد ، حکومت داری
به خاله بازی و روابط بازی تبدیل نمیشد.
تو همین انتخابات ما برگشتیم به صدر اسلام ، اون موقع مبنا قوم وقبیله ای بود
امروز هم قوم وحزب و باندبازی!
یک نفری هم که نگاه باندی نداشت انقدر زدن تو سرش تا بشینه سرجاش و باند و جناح قدرت طلبشون رو یک وقت بخطر نندازه.
این روزها هرچی بیشتر فکر میکنم
به مسئولینمون، بیشتر نمیفهممشون!!
دلیل و توجیحی برای این میزان
از انفعال و گندی که میزنن پیدا نمیکنم.
میگن جمهوری اسلامی
اما مبناشون جمهوری دیماتیکه!
اونی که خدا گفته نیست
اونی که ما با عقل ناقصمون میگیمه ! تازه
اونم خودش از یک کشور دیگه الگو گرفته شده بصورت چپر چلاق!
این روزها رها شدگی تو همه امور به چشم میخوره ، خیلی چیزها رها شده
و خیلی از آدمها هم دیگه بی تفاوت شدن
البته چیزی تا انتهای مسیر نمونده
از این قطار انقلاب خیلی ها میپرن پایین
مسئولین که همون اول پریدن
تا مسیر ریل و تغییر بدن، تا حدود زیادی هم موفق شدن، مردمی که موندن هم
در حوادث آینده عین برگ خزون از این قطار پیاده میشن و تعداد کمی باقی میمونن.
پیاده میشن چون از پس حرف و حدیث های اطرافیانشون دیگه بر نمیان
وقتی یک حکومتی سرتاپاشو فاسد و ناکارآمد جلوه بدن، کسی پای این ذهنیت نمیتونه باقی بمونه مگر اینکه با دلش اومده باشه.
روزهای حساسی پیش روعه
فقط نیاز به یک جرقه داره
تا شعله بکشه و همه چی رو بسوزنه.
فقط خون که میتونه این شعله هارو
خاموش کنه
اگر خاموش نشد،جمهوری اسلامی
هم برای همیشه به تاریخ میپیونده.
قربانگاه پیش رو
مسیر و بستری که داخلی های نادان و خائن برای دشمن هموار کردند ، والسلام.