✍🏻 ميوه دادن درخت بي ثمر به برکت آب وضوی امام جواد عليه السلام ابن صباغ مالكی يكی از عالمان اهل سنت می‌نويسد: حكي أنه لمّا توجّه أبو جعفر منصرفاً من بغداد إلى المدينة الشريفة خرج معه الناس يشيّعونه للوداع فصار إلى أن وصل إلى باب الكوفة عند دار المسيّب فنزل هناك مع غروب الشمس ، ودخل إلى مسجد قديم مؤسّس بذلك الموضع ليصلّي فيه المغرب ، وكان في صحن المسجد شجرة نبق لم تحمل قطّ ، فدعا بكوز فيه ماء فتوضّأ في أصل الشجرة (النبقة) وقام يصلّي فصلّى معه الناس المغرب ، فقرأ في الاُولى الحمد وإذا جاء نصر اللَّه والفتح ، وقرأ في الثانية بالحمد وقل هو اللَّه أحد (وقنت قبل ركوعه فيها وصلّى الثالثه وتشهّد وسلّم) ثمّ بعد فراغه جلس هُنيئةً يذكر اللَّه تعالى وقام فتنفّل بأربع ركعات وسجد بعدهنّ سجدتي الشكر ، ثمّ قام فوادع الناس وانصرف فأصبحت النبقة وقد حملت من ليلتها حملاً حسناً ، فرآها الناس وقد تعجّبوا في ذلك غاية العجب ثمّ ما كان هو أغرب وأعجب من ذلك أنّ نبقة هذه الشجرة لم يكن لها عَجَمٌ فزاد تعجّبهم من ذلك أكثر وأكثر . وقتی امام جواد (عليه السلام) از بغداد به مدينه می رفت، عده‌‌ای برای خداحافظی ايشان را بدرقه کردند، امام در راه کوفه به منزلگاه مسيب رسيد و برای اقامه نماز مغرب وارد مسجد قديمي شد، در حياط مسجد درخت سدری خشک و بی ثمر بود. امام عليه السلام مقداری آب خواست و کنار آن درخت وضو گرفت سپس نماز مغرب را به جماعت برگزار نمود، در رکعت اول پس از حمد، سوره «نصر» و در رکعت دوم بعد از حمد، سوره توحيد را خواند و قبل از رکوع، قنوت گرفته و رکعت سوم را نيز خوانده و نماز را به اتمام رساند؛ پس از نماز اندکی نشست و به ذکر خدا مشغول شد و پس از آن چهار رکعت نماز مستحبي به جا آورد، بعد از نماز، دو سجده شکر به جا آورده و با مردم خداحافظي کرد و رفت. صبح هنگام درخت صدر ثمر داده بود و در طول شب ميوه‌هاي نيكو وقابل توجهي به بار نشسته بود. مردم با شگفتي تمام آن را مشاهده مي‌کردند عجيب‌تر اينکه ميوه آن درخت بي دانه بود لذا تعجبشان بيش از پيش شد. ابن صباغ، الفصول المهمة في معرفة الأئمة، ج2، ص 1048. با ما همراه باشيد @rustaei110