دیدم پاهاشو داره با سیم مفتولی می‌بنده به پایه‌های دوشکا.. گفتم داری چیکار میکنی؟ گفت: «عراقی‌ها پاتک زدن، می‌ترسم شیطون گولم بزنه فرار کنم از پای دوشکا... میخوام تا آخرین نفس شلیک کنم!!» راست یه خمپاره اومد، منفجرش کرد... شهید تیکه‌تیکه شد، ولی پای حرفش واستاد!! بچه‌ها، پاهاتون رو محکم بستید به ایمان‌تون؟! پای ایمان‌تون وامی‌ایستی؟ بچه‌ها، یجوری پاهاتون رو محکم ببندید به میز اراده‌هاتون که یه وقت شیطون گولتون نزنه، از درس خوندن شما رو بندازه!!🍃 | @ruzefekr روضــه‌فکر |