دلگیر که می شوی در ازدحام شهر باجولان قدرت،پول،شهرت،….،… پناهی نداری سر به درگاه حق بلند می کنی راه نشانت میدهد…. کوه ها مرکز آرامش و وقار هستند و تو در میانه کوه ،به جایی پناه می بری که از کوه مقاوم تر و از استقامت آنان کوه هم نتوانست بارامانت بدوش کشد…. بلندای شهر تو… نشان از یاد بی نشانه آنان دارد دل که بسپاری دیگر دل کندن برایت مشکل می شود…. نمی دانی تو در جستجوی آنانی یا آنان خود بدنبال تو می آیند… و در این انتخاب بازهم شهدا گوی سبقت را از همه می ربایند… در هیاهوی شهر،ونورهایی که از بلندی سوسو می زند… دیگر اینجا یک نور نیست ، یک مجمع است،تجمیع نوری که هر کس نه یارای دیدن دارد… نه باور اتصال….