▪️ رابطه توحید و ولایت شرح حدیثی از امام علی بن موسی الرضا علیه‌السلام 📌 یادداشتی از آیت الله العظمی صافی گلپایگانی مدظله الوارف به مناسبت شهادت آن امام همام/ بخش دوم 🔸 سؤال حکیمانه دلیل بر معرفت سؤال کننده ➖ از آن ميان، دو نفر از پيشوايان و حافظان احاديث رسول اکرم صلی الله علیه و آله پيش آمدند، و به تعبير: «فَعَرَضَ لَهُ الْإِمَامَانِ الْـحَافِظَانِ لِلْأَحَاديثِ النَّبَوِيَّةِ أَبُو زُرْعَةَ وَمُحَمَّدُ بْنُ أَسْلَمَ الطُّوسِيُّ»؛ اين دو شخصيّت بزرگ و پيشواي علم و حديث، به امام علیه السلام چنين خطاب کرده و درخواست و تقاضا نمودند: «أَيُّهَا السُّلَالَةُ الطَّاهِرَةُ الرَّضِيَّةُ، أَيُّهَا الْـخُلَاصَةُ الزَّاكِيَةُ النَّبَوِيَّةُ بِحَقِّ آبَائِكَ الْأَطْهَرينَ وَأسْلَافِكَ الْأَكْرَمينَ إِلَّا أَرَيْتَنَا وَجْهَكَ الْـمُبَارَكَ الْـمَيْمُونَ، وَرَوَيْتَ لَنَا حَديثاً عَنْ آبَائِكَ عَنْ جَدِّكَ نَذكُرُكَ بِهِ». ➖ آري، در روايات است که: «حُسْنُ السُّؤَالِ نِصْفُ الْعِلْمِ»؛ سؤال و درخواست اشخاص از مقامات و بزرگان، دليل معرفت و شخصيت سؤال کننده و نصف تعلّم و دانشجویي است. اين دو شخصيّت، در اين موقف بزرگ و مقام، از امام سؤالي نمودند که امام علیه السلام، آنها و مردم را به روايت و حديثي از رسول خدا صلی الله علیه و آله سرافراز فرمايد. ➖ ما هرچه بينديشيم، سؤالي از اين جامع تر و پرمعني تر در اين فرصت طلایي که براي خلق نيشابور فراهم شده بود، نبود. ➖ هيچ سؤالي مربوط به حوائج دنيا، برکت مال و تندرستي و طول عمر و مقام با اين سؤال برابري نمي کند، خصوصاً که انتخاب موضوع را به خود امام علیه السلام موکول نمودند. ➖ سؤال از حديثي نمودند که در طول ازمنه و اعصار و تا دنيا هست، افتخار نقل آن براي مردم باقي باشد، و زبان به زبان، و قرن به قرن، و قلم به قلم، آن را بگويند و بشنوند، و بنويسند و بخوانند. ➖ به دنبال اين سؤال آگاهانه و معرفت جويانه بود که امام علیه السلام در مقام پاسخ برآمده و مرکبي را که بر آن سوار بود متوقّف نمود، و پرده از جمال مبارک برداشت، و چشم مسلمانان را به ديدار طلعت مبارک و باميمنت روشن فرمود، باز هم به عبارت: «فَاسْتَوْقَفَ الْبَغْلَةَ وَرَفَعَ الْـمِظَلَّةَ وَأَقَرَّ عُيُونَ الْـمُسْلِمينَ بِطَلْعَتِهِ الْـمُبَارَکَةِ الْـمَيْمُونَةِ»؛ خلايق که چشمشان به جمال جهان آراي امام افتاد، همه از خود بي خود شده، همان حالي که براي بانوان مصري به هنگام ديدار جمال حضرت يوسف علیه السلام دست داد، خود را فراموش و زبان حالشان: «مَا هَذَا بَشَراً إِنْ هَذَا إِلَّا مَلَكٌ كَرِيمٌ» بود. ➖ از اين رو، صداي شوق و وجد و شادي آنها بلند، و فرياد تکبير و تهليلشان فضا را پر کرده، گروهي از شوق گريه مي کردند، گروهي رکاب امام علیه السلام يا مرکب او را مي بوسيدند، گروهي محو تماشاي جمال آقا بودند، و صداي شوق و فرياد و شور و نشاط آنها مانع بود که امام علیه السلام آنها را به روايت حديث سرافراز فرمايد. ➖ عبارت در بيان و شرح اين موقف به اين گونه است: «... إِلَی أَنِ انْتَصَفَ النَّهَارُ جَرَتِ الدُّمُوعُ کَالْأَنْهَارِ وَصَاحَتِ الْأَئِمَّةُ وَالْقُضَاةُ: مَعَاشِرَ النَّاسِ إسْمَعُوا وَعُوا وَلَا تُؤْذُوا رَسُولَ الله في عِتْرَتِهِ وَأَنْصِتُوا»؛ مردم، همچنان تا روز به نيمه رسيد، گريه مي کردند، و اشکشان مثل نهرها جاري تا پيشوايان و قضاة علما بر آنها صيحه زدند که اي گروه هاي مردمي! بشنويد، و نگهداريد، و ضبط کنيد، و با به زحمت انداختن امام، پيامبر خدا صلی الله علیه و آلع را اذيّت نکنيد؛ ساکت شويد. ➖ وقتي آن جمعيّت بي شمار ساکت شدند، و براي شنيدن و نوشتن حديث از آن زبان و لسان خدایي آماده شدند، امام علیه السلام شروع به املای حديث فرمود، و مستمليان هم مي گرفتند، و به مستمليان ديگر منتقل مي کردند و در نتيجه به همه مردم مي رساندند. 🌐 http://Saafi.com/news/8497 🆔 @Saafi_com