#خاطرات_معتکفین | حرف های اعتکاف
(﷽)
اعتکاف سال ۹۷بود و
اولین اعتکاف عمرم ، جالب بود و عجیب...
برای کسی که تا حالا تجربه اعتکاف رو نداشته؛ بایدم تجربهی جدید و جالبی باشه،
یعنی اصلا تا حالا تجربه فضاهای معنوی و مذهبی رو نداشته باشه و بخواد سه روز یک جای جدید و تجربه کنه.
یادمه وقتی وارد مسجد شدیم، چشم چرخوندیم توخونه خدا یه جای دِنج گیر بیاریم، که ای بخشکی شانس؛
تمام گوشه ها رو گرفته بودن
و مجبور شدیم وسط مسجد، درست روبه روی منبر، جایی که سخنران و مداح میخواستن مراسمو برگذار کنند، جامون رو پهن کنیم، این جای ماهم برای خودش داستانی داشت،
اما برسیم به مراسم...
برای من که عجیب بود، بعد از چند سال تو مراسمات مذهبی نبودن،
مراسمی با این فضا...
یه جمع با معرفت و یه فضای دوستانه،
البته یه فضای آشنا،
فضای اعتکاف دانش آموزی، بچه های هم سن و سالی که این بار تخته سیاه زندگیشون رو داشتن خودشون مینوشتن و خودشون با کاغذ و قلم از مطالب استادِ پای تخته یادداشت برداری میکردند،
اونها سرآغاز زندگی جدیدشونو خودشون مینوشتن
غیر از استادی که خودشون باشن،
افراد دیگهای هم بودند که با انگشت نورو نشونشون میدادند
مربیها و اساتیدی که حرفهای جدید میزدند
مطالبی که مستقیم باهاشون رو به رو بودم تو زندگی شخصیم
موسیقی،
خوردو خوراک،
هدف،
تحصیل،
و چیز های دیگهای که برای هر نوجوون دانش آموز دغدغه بود
اما اینا فقط یه موضوع فرعی و کوچیک بود، داستان چیز دیگهای بود
اعتکاف میخواست چیزی رو به ما بفهمونه که جمع بندی همه فکرها بود
چیزی که تو اون سه روز به شدت میدرخشید؛ لذت بندگی.
چیزی که تا حالا باهاش رو به رو نشده بودم در تمام برنامهها و هدفها
در تمام مسیرها و راهها، لذتها و رنجها
این داستان شیرین، هدفی بود که مادر شهیدان بختیاری یا حتی بقیه مهمانان و اساتیدی که اونجا بودن
انتخابش کرده بودن
و سعی داشتن به ما یادش بدن...
#انعکاس #اعتکاف #سابقون
#اهل_قلم
🇮🇷واحـــد هـــنری رســـانهای انـــــعکاس
🇮🇷مجموعه فرهنگی تربیتی سابقون
https://eitaa.com/joinchat/2713976851C8040f074c4