همیشه روضه شنیده ایم اما دیدنش هم عالمی دارد 🔴صحنه اول: محمد رضا از سوریه تماس گرفته؛پشت تلفن التماس میکنه _مامان تو رو خدا دعا کن شهید بشم _تو خالص شو ،شهید میشی.. _به خدا دیگه خالص شدم ،دیگه یه ذره ناخالصی تو دلم نیست _پس شهید میشی _حالا که راضی شدی ،دعا کن بی سر برگردم ..... 🔴صحنه دوم: مهمان معراج شهدا شدیم .قرار است بدن پاره جگرمان را تحویل بگیریم و وداع کنیم . بعد از چهل روز دلتنگی ،با خودم گفتم محکم در آغوشش میگیرم و التماسش میکنم سلام و ارادت و دلتنگی مرا به سید الشهدا برساند . اما .... -به سینه اش دست نزن _نمیشود در آغوشش بگیری _صورتش را آرام ببوس و اذیتش نکن _به سرش زیاد دست نزن مضطر به روی ماهش نگاه کردم و پرسیدم : برادر چه کردی با خودت ؟؟؟؟ 🔴صحنه سوم: شب قبل از تشیع است. مادر بی تاب شده، قرار ندارد . دست به دامان شهدای کهف الشهدا شدیم . مادر با همرزم محمد رضا در کهف خلوت کرده . _بگو محمد چطور شهید شد؟؟ _بگذرید _خودش گفت دوست دارد بی سر برگردد. _همانطور که دوست داشت شد بی_سر و ارباً_اربا .... ❤️ 🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1