‍ و اما ۱۳ شهریور🍃 کم کم هرم نفس های داغ تابستان تمام میشود اما امان از داغی که قرار است بر دل مادرت بنشیند... شهریور..شه زندگی مادر!♥️ قرار است عاشورا این بار در سردشت تکرار شود... علی اکبرهای حسین در هر زمان و مکان بزرگ شده اند... همان جوانانی که امام خمینی فرمود در گهواره ها تربیت میشوند برای ظهور حضرت جاناا...!✌️ تربیت شده بودی تا در رکاب مولا شمشیر بزنی! اما برادرم...! محمدم...! چه شد؟؟ چه شد زودتر از موعد پر زدی؟؟ از همان روز اول آرام و قرار نداشتی..از همان روزی در گهواره بودی و زمزمه های نوشیدن جام زهر به گوشت می رسید..✨ همان روزهای که پدر در جبهه لبیک می گفت و تو شده بودی تمام مونس تنهایی مادر..🌹 پدرت که از جبهه آمد تا رخ ماهت را دید با دلی قرص گفت: "بفرما خانوم، اینم مرد خونه! دیگه با خیال راحت میرم خط"✌️ آری! از اولین لحظات نفس زدنت در این دنیا شدی مرد خانه...! مرد خانه ای که روز به روز قد می کشید و با آرمان های انقلابی پدر، بزرگ و با پاکی شیر مادر گوشت به تنش تنیده میشد... مادری که حتی یکبار لب به غذای شبهه ناک نزد.. پدری که دستان کوچکت را گرفته و تو را هر روز به مسجد می برد..👌 نمیدانم چرا بغض به گلویم میدود شاید نباید خاطراتت را مرور می کردم.. خاطراتی که هرشب مادرت با مرورشان جان می دهد...😭 محمدم...چه کردی با دل بی قرارم؟؟ قرار بود قرار دل خواهر شوی.. اما اکنون.. بی قرارت هستم بیشتر از هر روز! بیقرار در آغوش گرفتن و بوسیدن مزارت..😭 چگونه تاب بیاورم روزهایی را که میدانم آخرین روزهای عمر دنیایی توست.. چگونه بگذرانم روزها را با مرور آخرین نگاهت...😭 لب میگزم و صورتم را غرق اشک می بینم اشکی که از عمق وجودم سرازیر شده است الماس نگاه های من داغند..! و این هویدای داغی ست که از نبودنت بر دلم مانده... ✍خودت بگو... این رسم عاشقی ست که به دلم نگاه کنی و بروی و مرا تنها گزاری؟؟ و اما...! من بمانم و مرور خاطراتت..من بمانم و شیطنت های برادرانه...من بمانم و تنها چشمانی که قاب شده است..محمدم! تمام سهم من از داشتنت همین قابی ست که ....!😭 😭♥️ بهترین مأمن در وجودم، قلب سوخته ام است همان قلبی که حرم خداست.. محل فرود فرشتگان الهی ست و تو فرشته ی زندگی منی!💔 ╭─••✾••♡♡♡•✾•───╮ @saberin_shahid_ghafari1 ╰─••✾••♡♡♡•✾•───╯