سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
امروز تولد توست رفیق اما من ماندم با بااشڪ هاے دردمندم و واژه هاے خاڪسترےام ڪه تڪ تڪ شان درفراق تو
🌷حمید که اطلاعات و عملیات گردان بود با تعدادی از نیروها در جایی به نام انبار کاه مستقر بود.درگیری که به اوج رسید،باردشدن ازبعضی سنگرها نیروها عقب کشیدند وعملآ قسمت میانی خط گردان شکسته شد ولی تعدادی از نیروها در سمت راست و چپ خط می کردند. 🌷سمت چپ که بود با اتمام مهمات مجبور به عقب نشینی شدند،حمید نیروها را عقب فرستاد😰 آخرکار خودش وابوحسن عقب آمدند.در حال عقب آمدن به پای حمید خورد ولی باز تا جایی که توانست در حال مقاومت 🌷 وباباقیمانده هایش در حال شلیک به سمت دشمن بود، نفر ابوحسن اورادیده بودولی نتوانسته بود به حمید کمک کند‼️.آخرین چیزی را که از گفت این بود:حمید میخندید☺️ و میگفت یاحسین یازینب... 🌷 📎سالروز ولادت 🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1