ساعت داستان 📜داستان واقعی یک زن و شوهر که بعد ۷۰ سال ثروتمندی، فقیر شدند و همدیگر را گم کردند. 🔻قسمت دوم 🎥اگر قسمت اول را نخوندید روی اینجا بزنید. ⚜بعد از اینکه همه‌ی فرزندانش فوت کردند و ثروت زیادش از بین رفت و مریضی به جانش افتاد. 🌄۷سال همسرش هر روز برایش غذا می‌آورد و کنارش می‌نشست و او را تنها نگذاشت. ➖در این ۷سال یکبار همسرش نگفت خدایا چرا شوهر من ؟ چرا زندگی من ؟ مگه ما چه لقمه حرومی خوردیم؟! مگه ما چه گناهی کردیم ؟! خدایااااا کجااااییی !!!!!!؟؟؟؟؟ 🌹عجب صبری ، عجب ایمانی ، خودتان را جای این شیر زن بگذارید چند روز تحمل میکنید؟ (فقیر، تنها، شوهر مریضی سخت افتاده تو بیابون) 🔹آخرین تیر شیطان 😖کمر شیطان شکست میخواهد آخرین تیرش را بزند، هر نقشه ای برای خودش کشید، او فقط شکر گذار بود. 😈 بقیه شیاطین گفتند از طریق همسرش به او ضربه بزن مانند آدم و حوا 🩺به شکل یک طبیب آمد سراغ همسرش گفت داروی همسرت پیش من است فقط شرط دارد. 🔻همسرش که نشناخت ابلیس را گفت ما که پولی نداریم. (فکر کرد مثل دکترهای امروزه که تا پول نریزی هیچ کاری نمیکنن😔) 🔻دکتر گفت نه پول نمیخواهم شرطم این است اگر همسرت این دارو را خورد و خوب شد نگوید خدا من را شفا داده و بگوید من حال او را خوب کردم ➖او که ۷ سال فقط رفت و آمد داشته قبول کرد. 🎇همسرش با طبیب (ابلیس) آمدند کنارش، همسرش گفت: طبیب آمده او رد نکرد گفت ما پولی نداریم همسرش گفت:شرط دیگری دارد او گفت چه شرطی همسرش گفت:میگوید اگر خوب شدی نگویی خدا من را شفا داده بلکه بگویی من حال تو را خوب کردم ❌ 🌪آنقدر ناراحت شد از این پیشنهادِ همسرش، که فریاد زد به خدا قسم تو را مؤاخذه خواهم کرد 😔 📛 واقعا مگر چه پیشنهادی بوده ؟!! آخه ماهم دکتر میریم خوب میشیم میگیم عجب دکتر خوبی بود 😐 یعنی در این حد این حرف زشت و خطاست؟ 💞معرفی زن و شوهر 💠بله آن مرد جناب ایوب نبی و همسر فداکارش رحمة یا رحیمة میباشد. 🎥در قسمت بعد میگم که شوهرش اصلا دلش نمیومد خانم نازنینش مؤاخذه کنه اما قسم خورده بود ... 👈و اینکه چطوری خوب شد. ╭─┅─•🍃💞🍃•─┅─ @sabke_zendegy_eslamy ╰─┅─•🍃💞🍃•─┅─