🔴اشاره علم به ضعف اعتمادبنفس شاه
🔹 بار دیگر ، سر شام در کاخ ملکه مادر ، شاه نظرم را درباره ی گزارش بی بی سی پرسید . گفتم : " اهمیت زیادی نداشت . فقط به واقعیت ها پرداختند . " در اینجا نسخه ای از گزارش را درآورد و شروع کرد به خواندن بخش هایی از آن . مطالب مربوط بود به حرف های دادستان که حمله ی جانانه ای به تروریسم در کل کرده بود ...
🔹شاه گفت : " بسیار خوب ، شما به این می گویید بی اهمیت ؟ "گفتم : " بله ، گزارش عین واقعیت است . " گفت : " پس حالا فهمیدیم . حالا دیگر می دانیم که عین واقعیت از نظر بعضی اشخاص یعنی چه . "و سپس بارانی از فحش و ناسزا بر سر من بارید و چنان فریاد می زد که مادرش و تمام خانواده سلطنتی از وحشت نفس هایشان را در سینه حبس کرده بودند .
🔹 خود من هم حیرت کرده بودم ، نه تنها بخاطر این گزارشی که کاملا حقیقت داشت ، بلکه به این سبب که موضوع بسیار بی اهمیت بود .
🔹تا به حال سابقه نداشته که شاه این طور به من فحاشی کند . با وجود این ، آرامشم را حفظ کردم و حتی یک بار هم عصبانی نشدم . »
📚منبع: کتاب گفت و گوهای من با شاه ( خاطرات اسدالله علم ) ، جلد اول ، صص 372 و 373
🔹این واکنش ها از طرف شاه برای یک موضوع بی اهمیت ، نشان از ضعف قابل توجه اعتمادبنفس شاه دارد . نظر یک رسانه ، آن هم رسانه انگلیسی ، چیزی نیست که یک انسان عاقل و سالم ، بابت آن عصبانی شود ، مگر آنکه به مقدساتش توهین کرده باشند . متاسفانه ضعف اعتمادبنفس شاه در اعمال و رفتار مختلفش بوضوح موج می زند . از عصبانیت در برابر انتقادهای صحیح گرفته تا وحشت از شنیدن حقایق و مشکلات جامعه ، و نیز بلعیدن تملق ها و چاپلوسی هایی که از او می شود و ...