-آقا شما پدر منو ندیدی ؟ +پدرت کیه پسرم ؟ -اون که هر شب برامون غذا می‌آورد و باهام بازی می‌کرد +پسرم او دیگر نمی آید 🙃 -نه او باید بیاید خبر خوشی برایش دارم :) +چه خبری ؟ -خبرِ مرگِ علی...هر شب منُ مادرم و او نفرینش میکردیم + او نفرین میکرد ؟ -آری میگفت:خدایا مرگ علی را برسان . بابا علیِ مظلومم😭 برای مرگ ما محبین همین یه تیکه داستان کافیه💔