۶ حسرت والدین که وقتی بچه ها بزرگ میشن
١. کاش خودمو بیشتر کنترل می کردم و دستم رو روش بلند نمی کردم. آخه اون فقط یک بچه بود، چیزی نمی فهمید.
٢. کاش کمتر بهش سخت می گرفتم. این همه کلاس های جورواجور لازمه واقعا که از کلاس رفتن زده شه.
٣. کاش بیشتر بغلش می کردم و بیشتر باهاش صمیمی بودم تا اون منو محرم خودش بدونه و حرفای دلش رو بهم می گفت.
۴. کاش بخاطر یک لیوان شکستن،توی شلوارش پی پی کردن، یا دو خط اشتباه نوشتن،بهش نمی گفتم بی عرضه ای هیچ کاری رو نمی توانی درست انجام بدی و اعتماد به نفسش را از بین نمی بردم.
۵. کاش از خودم اینقد ترس در وجودش نمی گذاشتم، که من دیگه مامان تو نیستم، آخرش از دست تو می زارم میرم، تا ترسو وابسته به خودم بزرگش نمی کردم.
۶. کاش بیشتر کنارش بودم، باهاش حرف می زدم، بازی می کردم و می خندیدم، آخه اون ارزشش خیلی بیشتر از اینا بود.
📌مامان و بابایی که می خواهید از این به بعد این حسرت ها توی دلتون نمونه از همین امروز تمرین کنید.
#تربیت_فرزند
♦️کانال سبک زندگی و تربیت فرزند♦️
➕
@sabkezendegi_ir