💠 *کسی بیش از تقدیر خود سهمی ندارد* ✍🏼جناب آقای محمد علی مجاهدی نقل کردند: در نزدیکی منزل آقای مجتهدی در کوچه‌ی حرم‌نما پیرمردی معروف به حاج محمد آشپز، که آشپز سابق تولیت و مردی بسیار باتقوا و خدا ترس بود زندگی می‌کرد. 🍃 روزی دختر بچه اش را که حدود پنج سال داشت نزد آقا آوردو گفت: دو روز است دخترم فلج شده و نمی‌تواند روی پاهایش بایستداگر عنایتی کنید در حق من لطف کرده‌اید آنگاه دختر خود را حدود یک متری آقا روی زمین خوابانید. 🍃همه منتظر بودیم آقا حرفی بزنند. ایشان با انگشت سبابه زانوی بچه را هدف قرار داده و با چشمانشان به طور عجیبی به آن نقطه خیره شده بودند به طوری که به وضوح حس می‌شد یک تبادلاتی در بین است و با نگاهشان کارهایی انجام می‌دهند، ولی ظاهراً چیزی دیده نمی‌شد. 🍃حدود یک ربع ساعت به همین شکل گذشت سپس به حاج محمد فرمودند: اگر تا یک هفته دیگر روزی ده دقیقه این دختر را اینجا بیاورید ان شاءالله خوب می‌شود. 🔹در همان جلسه اول دختر روی پاهایش ایستاد اما درست قادر به حرکت نبود. بعد از آن حاج محمد چند جلسه دیگر دخترش را آورد *اما تا اخر ادامه نداد* 🍀 اقای مجتهدی فرمودند: *وقتی امری برای انسان مقدر می‌شود هیچ چیز نمی‌تواند جلوی تقدیر الهی را بگیرد. ایشان در این مساله بیش از این سهمی نداشت و الا موفق می‌شد تا آخر کار به اینجا بیاید و دخترش کاملاً خوب می‌شد.* 📚 لاله ای از ملکوت ، جلد1، ص 288 ‏ https://eitaa.com/sabkezendegikareemane