💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
|💔|
••🍁به یکی ازنیروهایش گفت:"یه کمی به نظافت تانک برس."
خودش وضوگرفت.روبه قبله کنارتانک نشست.شروع کردآرام آرام قرآن خواندن.چنددقیقهای ازقرآن خواندنش نگذشته بودکه بیسیمهایکی یکی به صدادرآمدند:"خودتون رو برسونید."
هرکسی درهرقسمت دوریانزدیکی بود،خودش رانفسزنان رساند.هرکدام ازنیروهایک گوشه افتاده بودند.
به سروصورت خودمیزدند.پاهای آنهاکه نفسزنان آمده بودند،دیگررمق نداشت.
همه بغض درگلویشان بود.صدای گریه نیروهادرفضاپرشده بود.هیچکس دوست نداشت این صحنه راببیند.
#موسی به سجده رفته بود.خون نصف سنگرراگرفته بود.هرکس ازراه میرسید،احساس خفگی میکرد.اختیاراشکهایشان دست خودشان نبودوازچشمانشان جاری میشد.موشک کرنت اسرائیلی کارخودش راکرده بود.
آن روزعمرموسی به پایان رسید.قرآنش کنارش افتاده بود.همان قرآنی که همیشه به دست میگرفت،نیروهارااززیرش ردمیکردومیفرستاد به میدان جنگ.حفظ قرآنش راهم باهمین قرآن انجام داد.
صفحه۷۲قرآنش وآیه"وَلَاتَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوافِی سبیلِ اللّهِ أَمواتاًبَلْ أَحیاءٌعِندَ رَبِّهِمْ یرزقونَ"پرازخون شده بود.
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️
@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•