703.9K
می کند خسته به قهر و غضبش، گاه مرا می کشد ، رنجش این غصّه جانکاه مرا گوهر عشق، دگر هیچ ندارد ارزش نشناسد ،اگر این دلبر خودخواه ،مرا یار شاداب،اگر همسفر عشق شود هیچ کاری نکند خستگی راه مرا قهر کردی ومن این ، شکوه رساندم بر ماه تاشهادت دهدم، روز جزا ،ماه مرا یوسفم ، بر سر بازار،به ارزان مفروش گر چه ارزان ،تودر آورده ای از چاه مرا قهر بادیدن یک نُکته، نباشد هنری یار باید کند از عیب خود آگاه مرا یار آشفته شود، گر به یکی نکته ریز چه تفاوت بکند، یار وشهنشاه مرا