باز هم نم نم باران و من و خیسی دفتر باز خودکار و دل آشوبی و هنگامه ی دیگر ریخته کوچه به کوچه همه جا مجلس روضه چقدر اشک که پنهان شده در چادر مادر چقدرحال عجیبی ست در این ظهر تلاطم که خطر ریخته در حوصله اش باز مکرر هیئت سینه زن وزمزمه و پای برهنه هرقدم تکیه و شربت همه جا چای معطر ظهر دم کرده و روز دهم و عطر نمازش آخرین سجده ی مولا ،صف ابلیس برابر این همه قرص قمر ریخته در دشت خدایا دیده تاریخ به خود باز از این منظره بهتر؟ دشت یکپارچه عشق است پراز پاره ی قرآن هرقدم جلوه ی هفتادو دو خورشید به منبر این همه زخم کجا دیده کسی بر تن بی سر؟ هیچکس نشنود این گونه دگر روضه ی خواهر چهارده قرن گذشته است ازاین روضه هنوزم یک جهان می شود ازاین غم جانسوز مکدر دود اسپند و من و شام غریبان عزایش باز هم نم نم باران و من و خیسی دفتر